یه گزارش شهرآرانیوز؛ تحقیقات برای دستگیری این مرد شیاد از چند روز قبل با شکایت مرد میانسالی در اداره پلیس آغاز شد. او به ماموران گفت: «دخترم آلما را ربودهاند.»
این مرد توضیح داد: شب گذشته به خانه یکی از بستگانم دعوت شدیم، اما آلما دختر ۱۹ ساله مان به بهانه اینکه باید درس بخواند، همراه من و همسرمان نیامد. ما، اما بعد از چند ساعت که از مهمانی به خانه برگشتیم با خانهای بهم ریخته و نبود آلما مواجه شدیم. با موبایلش تماس گرفتیم، اما گوشی اش داخل خانه بود. سپس به سراغ دوربینهای مداربسته ساختمان رفتیم و پس از بازبینی تصاویر، مشخص شد که مردی نقابدار، دخترمان را به زور با خودش برده و ربوده است.
وی ادامه داد: تصاویر نشان میداد که مرد آدم ربا، دخترمان را سوار بر خودروی پژویی کرده که در نزدیکی ساختمان پارک شده بود. البته پلاک ماشین هم خوانا نیست و به نظر میرسد مرد آدم ربا آن را مخدوش کرده است. این درحالیست که چند روز قبل هم وقتی ما ۳ نفر، به سفر رفته بودیم، سارقان نقابدار، وارد آپارتمان ما شده و همه طلا، دلار و سکه هایم که بیش از ۵ میلیارد تومان ارزش داشت را به سرقت بردند. حالا، اما نگران جان تنها دخترمان هستیم.
با ثبت این شکایت، پروندهای تشکیل شد و تیمی از ماموران پلیس وارد عمل شدند. تحقیقات میدانی و بررسی دوربینهای مداربسته نشان میداد که گروگانگیر، گروگان را میشناخته و به راحتی وارد ساختمان شده است. هرچند او نقاب به صورت داشت، اما بررسی مکالمات تلفنی آلما دختری که گروگان گرفته شده بود، حکایت از این داشت که او با گروگانگیر در ارتباط بوده است. آنطور که خانواده آلما میگفتند او به تازگی با جوانی که کاپیتان کشتی بود آشنا شده و قصد ازدواج با یکدیگر را داشتهاند. در این شرایط تحقیقات روی این خواستگار متمرکز و مشخص شد که او یک شیاد فریبکار است. این خواستگار قلابی نه تنها کاپیتان کشتی نبود بلکه تا سیکل بیشتر درس نخوانده و مجرمی حرفهای بود. همین کافی بود تا تحقیقات بعد از ۳ روز تکمیل و به دستگیری گروگانگیر منجر شود.
کارآگاهان که به صورت شبانه روزی به این پرونده رسیدگی میکردند و پاتوقهای مجرم سابقه دار را زیر نظر داشتند، در نهایت موفق شدند چند روز قبل او را در یکی از محلههای جنوب پایتخت درحالی دستگیر کنند که قصد فروش اموال مسروقه را داشت. با اعتراف او، مخفیگاه گروگان که خانه باغی در اطراف تهران بود شناسایی شد و ماموران بعد از گذشت ۳ روز، گروگان را آزاد کردند و به این گروگانگیری پایان دادند.
متهم گروگانگیر بعد از دستگیری به سرقت از دختران دم بخت با بازی در نقش کاپیتان کشتی اعتراف کرد. این خواستگار قلابی با قرار قانونی در اختیار ماموران پلیس آگاهی تهران قرار گرفته و تحقیقات از او برای کشف جرایم احتمالی دیگر و شاکیان ادامه دارد.
کاپیتان قلابی کشتی یک مجرم سابقه دار بود که به راحتی دختران دم بخت را فریب میداد. او لباسهای شیک میپوشید و خودرویهای مدل بالا اجاره میکرد و به سر قرار با طعمه هایش میرفت تا در فرصتی مناسب به خانههای آنها دستبرد بزند. گفتوگو با او را میخوانید.
در ابتدا خودت را معرفی کن؟
من هزار تا اسم دارم. از کیوان و آرش گرفته تا میلاد و کامران. خانواده مادریام کیوان صدایم میزنند و خانواده پدری میلاد. در شناسنامه اسمم چیز دیگری است. دوستانمم هر اسمی دلشان بخواهند صدایم میزنند. برای هویت اسم واقعی و ثابتی ندارم! سنمم فکر میکنم ۳۴ یا ۳۵ ساله باشم.
مواد مصرف میکنی؟
گاهی گل و شیشه میکشم.
پرونده ات نشان میدهد که سابقه داری؟
درسته سارق سابقه دارم. تخصصم سرقت منزل است. دو سه مرتبه هم دستگیر و زندانی شدهام. اما اینبار تصمیم گرفتم شگردم را عوض کنم. بهتر بگویم، قبلا با باندهای مختلف کار میکردم. دو سه نفری وارد خانههایی که چراغشان خاموش بود میشدیم و نقشه سرقت را اجرا میکردیم. یا تخریب میکردیم یا از طریق بالکن میرفتیم داخل. اما چند ماه قبل که آزاد شدم تصمیم گرفتم برای خودم مستقل کار کنم. به همین دلیل بود که چنین ایدهای به ذهنم رسید.
از ایده جدید و نقشههای تازه ات بگو؟
فریب دخترانی که خانوادهای پولدار دارند. درواقع نقشهام این بود که خودم را خواستگار جا بزنم و بتوانم در فرصتی مناسب، خانه پدر آنها را خالی کنم.
چطور سرقت را اجرا میکردی؟
ببینید در مرحله اول، طعمه هایم را در اینستاگرام شناسایی میکردم. سپس میگفتم کاپیتان کشتی هستم. حتی چند تا عکس هم که داخل کشتی گرفته بودم، برایشان میفرستادم تا حرفم را باور کنند. سپس با آنها قرار میگذاشتم؛ لباس شیک میپوشیدم و ماشین مدل بالا اجاره میکردم. در مرحله بعد که حسابی اعتمادشان جلب میشد، راهی پیدا میکردم برای سرقت دسته کلید خانه شان. مثلا اگر رستوران بودیم، طعمهام برای چند دقیقه به سرویس بهداشتی میرفت و من دسته کلید را برمی داشتم. خلاصه به موقعیت دست پیدا میکردم و کلید را به دست میآوردم. مرحله آخر این بود که منتظر میماندم آنها به مهمانی یا سفر بروند. شبی که موقعیت جور بود وارد خانهها شده و اموال قیمتی را به سرقت میبردم.
نمیترسیدی، شناسایی شوی؟
صورتم را میپوشاندم. حواسم جمع بود که سرنخی به دست پلیس ندهم.
اما نقشه سرقتی که کشیدی به گروگانگیری منجر شد؟
من قصد گروگانگیری نداشتم. آخرین طعمهام، دختری باهوش بود و فهمید که من به خانه اش دستبرد زدهام. معمولا وقتی به خانهای دستبرد میزدم، چند وقت بعد هم، خطم را عوض میکردم و به سراغ طعمه بعدی میرفتم. این آخری گفت آمار مرا درآورده و میخواهد مرا لو بدهد. ترسیدم از دستگیری. به همین دلیل تصمیم گرفتم او را گروگان بگیرم و تهدیدش کنم تا از ترس جانش به کسی حرفی نزد. میخواستم او را رها کنم، چون به دروغ به من گفته بود خانواده اش سفر هستند و یک هفته دیگر برمی گردند. با خود گفتم کسی متوجه نخواهد شد، اما اشتباه تصور میکردم.
شغلت چیست؟
الان که بیکارم، اما قبلا در باربری کار میکردم. به خاطر اعتیادم اخراج شدم و بعد در مسیر سرقت قرار گرفتم. از آنچه که میترسیدم سرم آمد و حالا باید دوباره به زندان بروم.
منبع: همشهری آنلاین