حقوق ماما‌ها از تیرماه امسال افزایش خواهد یافت انسولین و اسپری‌های تنفسی در داروخانه‌ها موجود است طوفان و تندباد با سرعت ۹۷ کیلومتربرساعت سبزوار را درنوردید (۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴) ماجرای نیترات زیاد در هندوانه‌های ایرانی چیست؟ + پاسخ کارشناسی قاتل فراری قبل از خروج از کشور دستگیر شد (۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴) نگرانی رئیس پلیس راهور فراجا از واردات خودروهای بی‌کیفیت و تردد آن‌ها در جاده‎‌ها طرح رتبه‌بندی برای کادر اداری مدارس هم اجرا می‌شود| به‌روز‌رسانی پاداش بازنشستگی معلمان از سال ۱۴۰۴ + ویدئو نجات خراسان رضوی از معضل کمبود مدرسه تا یک‌سال دیگر| مدرسه‌سازی، نقطه آغاز توسعه آموزش و پرورش است + ویدئو رئیس سازمان بهزیستی: تاب‌آوری مهمترین عامل در مقابله با آسیب‌های اجتماعی است بحران آب در ایران | واردات یا انتقال، کدام به‌صرفه‌تر است؟ زلزله نسبتا شدید قم را لرزاند (۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴) + جزئیات آیا واکسن کرونا در بروز برخی بیماری‌ها تأثیر داشته است؟ هوش مصنوعی جای معلم را نمی‌گیرد | معلم پرورش‌دهنده امید در دانش‌آموزان است المپیاد‌های ورزشی درون مدرسه‌ای از اول مهر ۱۴۰۴ تقویت می‌شوند پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی امروز (سه‌شنبه، ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴) | آغاز روند کاهش دما از فردا شایعات و واقعیت‌های واکسن HPV و بیماری زگیل تناسلی در فضای مجازی | تب مجازی گارداسیل به احترام بزرگ تر‌ها خطر آلودگی روغن‌های سنتی فاقد نشان سیب سلامت انجام ۴۰ عمل جراحی قلب باز در بیمارستان شهید هاشمی‌نژاد مشهد (۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴) ظرفیت دفن در بهشت‌زهرا(س) رو به اتمام است | اموات تهرانی‌ها از مِهر ۱۴۰۴ روی زمین می‌مانند کاهش ۷ درصدی زادوولد‌ها در  خراسان رضوی | جوانی جمعیت رو به زوال خطر پوکی استخوان در کمین این افراد است هشدار متخصصان درباره مصرف زیاد دارچین مراقب توت خوری در خیابان باشید ویتامینی مهم برای سوخت و ساز بدن افزایش تعرفه زایمان بدون درد لاغری سریع، مرگ آرام! تصویب ۹ رشته هنری جدید برای هنرستانی‌ها بحران آب در ۴۴ سد کشور | وضعیت اسف‌بار سفره آب‌های زیرزمینی به دلیل برداشت‌های بی‌رویه تولد سالانه ۳ تا ۴ هزار نوزاد کم شنوا در کشور طرح محیط‌یار در مدارس اجرا می‌شود | باید دانش‌آموزان را با مفاهیم محیط زیست آشنا کنیم
سرخط خبرها

نگهبان پیر ساختمان

  • کد خبر: ۷۶۴۵۰
  • ۱۳ مرداد ۱۴۰۰ - ۱۱:۵۶
نگهبان پیر ساختمان
محمد امانی - نویسنده

برخی آدم‌ها در محیط زندگی مان، فارغ از وظیفه‌ای که دارند، فقط حضور و بودنشان نوعی انرژی و برکت در خود دارد. نمونه اش آقای همتی، نگهبان مجتمع ساختمانی مان است؛ پیرمردی که سال‌ها ست هر صبح می‌آید و در کانکس نگهبانی می‌نشیند و رادیوی کوچکش را روشن می‌کند.

 

برای خودش چای دم می‌کند و اگر یکی از همسایه‌ها در بیرون آوردن ماشین مشکلی داشته باشد، به او فرمان می‌دهد. همچنین اگر با آن چشم‌های ضعیفش، توانایی تشخیص غریبه‌ای را داشته باشد، جلویش را می‌گیرد و پرس و جو می‌کند. عصر‌ها هم بقچه خالی ناهارش را برمی دارد، کانکس را قفل می‌کند و می‌رود.


هر روز صبح وقتی در آسانسور را باز می‌کنم و اصلا حواسم به اطراف نیست، صدای قبراق و سرشار از انرژی سلام کسی را می‌شنوم. سر که برمی گردانم، آقای همتی را می‌بینم که با دندان‌های مصنوعی یکدست و براقش درحال لبخند زدن و دست تکان دادن است و صبحی را که این گونه آغاز شود، خداوند پر از خوشی و برکت خواهد کرد.


آقای همتی را هیچ وقت فردی نمی‌دیدیم که قادر باشد امنیت یک ساختمان هشت طبقه را برقرار کند. حتی همان روز‌های نخستی که عهده دار حراست از ساختمان بود، تردید‌هایی بین همسایگان وجود داشت برای جانشین کردنش با فردی جوان‌تر که بتواند به سرتاسر ساختمان سرکشی و رفت وآمد‌ها را با دقتی بیشتر کنترل کند.


اما پس از مدتی همه اهالی ساختمان با آن پیرمرد همیشه خندان چنان انس و الفت گرفتند که روزی نبود یکی از همسایه‌ها ناهارش را با او سهیم نباشد یا نمی‌شد که یخچال کوچکش خالی از میوه بماند.


با تمام این حرف‌ها مانند هر حضور دائمی و قطعی، گاهی هم می‌شد که بودنش را نمی‌دیدیم و از اینکه همیشه هست، خاطرمان جمع بود و خیال می‌کردیم همیشه وقت هست که از محبت و لطفش قدردانی کنیم.


روز‌ها گذشتند تا رسید به اردیبهشت امسال و غیبت چندروزه آقای همتی. مدیر ساختمان در جلسه هفتگی اعلام کرد که نگهبان پیر ساختمان به علت درگیر شدن با ویروس کرونا در بیمارستان بستری شده است و گویا حالش هم چندان مساعد نیست.


همان آدم‌هایی که اوایل حضورش قصد داشتند عذرش را بخواهند، حالا بغض کرده بودند و چه بسا اگر شرم حضور دیگران نبود، به خاطر آقای همتی که بر روی تخت بیمارستان افتاده بود و نفس هایش به کندی بالا می‌آمد، زار هم می‌زدند.


با اینکه بیش از ۲۰ سال است رانندگی می‌کنم، همیشه وقتی ماشین را روی دنده عقب می‌گذارم، باید تمام انرژی کاینات به کمکم بیاید تا ماشین را داخل جدول سیمانی نیندازم.


آرنج دستم را روی صندلی بغل می‌گذارم و گردنم را تا آستانه در بر‌ می‌گردانم تا ماشین را با دنده عقب از پارکینگ خارج کنم. همان لحظه چشمم به آقای همتی می‌افتد که عقب ماشین ایستاده است و با آن دندان‌های مصنوعی درخشان اشاره می‌کند که نگران هیچ چیز نباشم و فرمان می‌دهد که بیرون بیایم. از ماشین پیاده می‌شوم و در آغوش می‌گیرمش. در دلم دعا می‌کنم بوی سیگار ارزان آقای همتی، همیشه در این ساختمان بپیچد. آقای همتی برکت ساختمان کهنه‌ای است که در آن زندگی می‌کنیم.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->