انتقال موزه ملی قرآن به سعدآباد اجرای مراسم سنتی «طبق دسترخوان» زائران اردوزبان در حرم امام‌رضا (ع) به‌مناسبت دهه کرامت ۱۴۰۴ آغاز دریافت حضوری ارز ویژه حج از امروز (۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴) درباره فضایل نماز یکشنبه ماه ذی‌القعده رونمایی از آلبوم «شاه خراسان» در مشهد (۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴) آموزش قرآن به روش مهدالرضا(ع)، از سنین پایین در کشور توسعه می‌یابد جلوه‌ای زیبا از عشق به قرآن | اجتماع ۵ هزار نوگل قرآنی در صحن پیامبراعظم(ص) حرم مطهر رضوی + ویدئو اعلام ویژه‌برنامه‌های گرامیداشت سالروز شهادت خادم‌ جمهور | سردار سلامی، سخنران آیین بزرگداشت شهدای خدمت در مشهد تشرف ۱۰۰۰ زائر سالمند و معلول مشهدی به حرم امام‌رضا(ع) در قالب طرح «معین‌الضعفا»، طی دهه کرامت ۱۴۰۴ جشن خانوادگی «ایرانِ امام‌رضا(ع)» هجدهم اردیبهشت ۱۴۰۴ در مشهد برگزار می‌شود انتشار فراخوان پویش ملی شعر «ایرانِ امام‌رضا(ع)» سخنگوی سازمان اوقاف موضوع افزایش تعداد امامزادگان پس از انقلاب اسلامی را رد کرد استقبال ۱۱ میلیون نفر از طرح نهضت ملی زندگی با آیه‌ها در سال ۱۴۰۴ خدمات‌رسانی موکب امام رضا (ع) به زائران قم و شیراز هم زمان با دهه کرامت ۱۴۰۴ برگزاری جشنواره شهردخت در بوستان‌های بانوان شهر مشهد به‌مناسبت دهه کرامت ۱۴۰۴ قوانین ایثارگری بازنگری می‌شوند رئیس ستاد دهه امامت و عید غدیر منصوب شد (۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴)
سرخط خبرها

من کاتبی بیچاره در روزی مهیب

  • کد خبر: ۲۳۹۴۷۵
  • ۲۷ تير ۱۴۰۳ - ۱۵:۲۹
من کاتبی بیچاره در روزی مهیب
دوباره عاشورا شد من دارم صبح عاشورا نفس می‌کشم و متاسفانه هنوز زنده ام.
حامد عسکری
نویسنده حامد عسکری

ساعت ۳:۱۰ است، چند دقیقه دیگر اذان صبح عاشورا را می‌گویند، خیس عرقم، وسط سینه زدن یادم افتاده باید بنشینم و بنویسم برای عاشورا، آمده ام توی اتاق چایی هیئت نشسته ام دارم توی گوشی ستون را می‌نویسم، از ساعت ۲ صبح دانیال شروع کرده به عاشورا خواندن، ما حلقه زده ایم و همراه با کائنات داریم التماس می‌کنیم و تمام طول شب عاشورا را بر سینه می‌کوبیم و می‌گوییم، مکن‌ای صبح طلوع. من توی اتاقک دم کرده‌ای هستم که یک گوشه اش سماوری دارد می‌جوشد و یک گوشه اش پارچ‌های استیل پشت عرق کرده ریسه شده اند تا بعد از اذان جگر عزاداران را تازه کند دقیقا همینجای ستونم که

سید حسین اذان می‌گوید صدای اذان موج بر می‌دارد. مکن‌ای صبح طلوع‌ها قطع می‌شود. دست است که بر سر و صورت می‌خورد. ما خیلی التماس کردیم ولی برای هزار و سیصد و هشتاد و چهارمین بار بعد از آن عاشورا دوباره خورشید رفت که طلوع کند، مؤذن‌ها اذان گفتند و روز آغاز شد. باید این ستون را تمام کنم باید بروم وضویم را تجدید کنم، باید دوباره عاشورا را نفس بکشم، از مولکول‌های هوا خون می‌چکد، از زمین خون می‌جوشد، از همان فاصله بین ثانیه‌ها خون قل قل می‌کند، من کاتبی با کلماتی نحیف و لاغر، با انگشت‌هایی پوک و لرزان، با دهانی که طعم فلز می‌دهد و تخم چشم‌هایی که از اشک و صیحه ورم کرده و سرخ و دردناک است، در سپیده دم روز خدا چه غلطی باید بکنم؟

من از هزار و چهارصدسال این طرف تاریخ باید با طبال‌ها و شیپورچی‌ها حرف بزنم بگویم نزنید، ننوازید، نکوبید، بچه‌ها خواب اند، بچه‌ها دم صبح خوابشان سنگین است، تشنگی بی جانشان کرده صبر کنید، امان بدهید خودشان بیدار می‌شوند بعد جنایاتتان را آغاز کنید. دوساعت دیرتر بیچاره مان کنید. 

دوباره عاشورا شد من دارم صبح عاشورا نفس می‌کشم و متاسفانه هنوز زنده ام. تمام شد، هم یادداشتم، هم دهه اول محرم، از امشب پرده‌ای بر دلمان می‌افتد و غم سنگین بعد از آن ذبح عظیم می‌شود مال خود اهل بیت. دیگر تمام شد. گل سرخم تمام شد. نمازتان را بخوانید بنشینیم با هم گریه کنیم.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->