خبر را که شنیدم خندیدم. مثل یک پرندهی رها دورتادور حیاط مدرسه چرخیدم. واقعا نمیتوانستم جلوی خوشحالیام را بگیرم.
کد خبر: ۱۶۱۵۰۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۰۳
آن موقع یک جنگ ناجور بین همین سعید بچاری و برادرش حمید راه افتاده بود. فاصله سنی این دوتا فقط یک سال بود.
کد خبر: ۱۶۵۳۴۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۰۱
بابا برایش هدیه خریده. جعبهی هدیهاش صورتی است و رویش یک پاپیون سفید خالخالی چسبانده شده.
کد خبر: ۱۶۲۱۲۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۰۱
خیلی از دخترها روز دختر از دیگران هدیه میگیرند: یک روسری، یک کتاب، یک شاخه گل و ... . هدیهی زهرا هم یک هدیهی خیلیخیلی خوب بود.
کد خبر: ۱۶۲۱۱۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۳۱
در این پادکست معرفی کتاب «سه گلدان» توسط «هستی نیکصفتی»، عضو انجمن ادبی کولهپشتی، را باهم میشنویم. این کتاب دربارهی سه گلدان لادن، نرگس و شعمدانی و سه خانواده میباشد که با زبانی شاعرانه قصه آنها بیان شده است. این کتاب برای گروه سنی «د» و «هـ» انتشار یافته است.
کد خبر: ۱۰۵۵۲۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۳۰
ای کاش میتوانستم این لحظه از زندگیام را با کسی تقسیم کنم تا هم حس و حال خوبم را با دیگران شریک شوم و هم ذهنم را از این همه حرف و کلمه خالی کنم.
کد خبر: ۱۶۰۹۳۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۲۷
دنیای افسانهها پر از موجودات عجیب و غریب است، پر از پری و غول و دیوهای بیشاخودم، درست مثل دیوهای سرزمین تاریکی.
کد خبر: ۱۶۰۹۲۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۲۵
یک کافه کوچک خالی بود. نزدیک شهرک. درست در مسیر پیاده آمدنهای من که هربار دلم را مالش میداد.
کد خبر: ۱۶۳۹۷۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۲۴
پشت در اتاق زایمان منتظر بود. دوقلوها قرار بود بیایند و زندگی دونفره شان را حالا دوبرابر کنند.
کد خبر: ۱۶۳۲۴۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۲۰
اردیبهشت خانم را ببینید چه دلبر است، هر روزی یک لباس میپوشد، یکی از یکی هوش ربا تر، یکی از یکی رنگارنگتر ... تا چشم کار میکند عطر است و شکوفه و رنگ.
کد خبر: ۱۶۳۰۷۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۱۹
دقایق اول کلاس، وقتی موضوع «سیب» را برای پژوهش پیشنهاد دادم، تقریبا همهی بچههای گروه به من خندیدند.
کد خبر: ۱۶۰۰۷۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۱۹
تصویر پردههای نقاشی شده قهوه خانهای با آن دو لشکر همیشگی خیر و شر، زندگی و آدمها را برای من ساده کرده بود.
کد خبر: ۱۶۲۶۴۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۱۷
و شب بود اقلیما. شغالها زوزه میکشیدند و هوای دهگاه ورم کرده و چرک بود، بوی پهن تازه و شکمبه خالی شده شتر دهگاه را برداشته بود.
کد خبر: ۱۶۱۹۴۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۱۳
نشستم توی تاکسی، هم زمان راننده هم از آن در سوار شد و یک روزنامه را تا شده گذاشت روی داشبورد.
کد خبر: ۱۶۱۷۶۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۱۲
بعضیها ممکن است وقتی چشمشان به یک خوراکی خوشمزه میافتد، دلشان بخواهد همه خوراکی مال آنها باشد.
کد خبر: ۱۶۰۹۱۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۱۱
غلامعلی هرکجا میرفت همان ژست خاص خودش را میگرفت که میگفت از یک یارویی به اسم همفری بوگارت یاد گرفته.
کد خبر: ۱۶۱۳۷۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۱۰
آفتاب، نور خوش رنگش را روی علفهای آبی پهن کرده بود. قورباغهی خالخالپشمی از برکهی زردرنگ بیرون پرید و خودش را روی چمنها خشک کرد.
کد خبر: ۱۶۰۹۳۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۰۹
مسافران دیگر هم از راه رسیده بودند و پای اتوبوس منتظر بودند، اما مرد میان سال و همسرش در رکاب اتوبوس ایستاده بودند.
کد خبر: ۱۶۰۴۸۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۰۵
به کمک داستان سفید ماجرایی برای خود شرح دهید.
کد خبر: ۱۶۰۰۷۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۰۵
مهین راد در کتاب «زنی که چشم هایش را در خانه جا میگذاشت» روایتهایی کوتاه، اما خیال انگیز و خلاقانه عرضه کرده که گاه خواندن آن با لذت ادبی همراه است و گاهی خواننده را به اندیشیدن وامی دارد.
کد خبر: ۱۶۰۲۸۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۰۴