آموزش قرآن به روش مهدالرضا از سنین پایین در کشور توسعه می‌یابد جلوه‌ای زیبا از عشق به قرآن؛ اجتماع ۵ هزار نوگل قرآنی در صحن پیامبر اعظم(ص) حرم مطهر رضوی اعلام ویژه‌برنامه‌های گرامیداشت سالروز شهادت خادم‌جمهور| «سردار سلامی» سخنران آیین بزرگداشت شهدای خدمت در مشهد تشرف ۱۰۰۰ زائر سالمند و معلول مشهدی به حرم امام‌رضا(ع) در قالب طرح «معین‌الضعفا»، طی دهه کرامت ۱۴۰۴ جشن خانوادگی «ایرانِ امام‌رضا(ع)» هجدهم اردیبهشت ۱۴۰۴ در مشهد برگزار می‌شود انتشار فراخوان پویش ملی شعر «ایرانِ امام‌رضا(ع)» سخنگوی سازمان اوقاف موضوع افزایش تعداد امامزادگان پس از انقلاب اسلامی را رد کرد استقبال ۱۱ میلیون نفر از طرح نهضت ملی زندگی با آیه‌ها در سال ۱۴۰۴ خدمات‌رسانی موکب امام رضا (ع) به زائران قم و شیراز هم زمان با دهه کرامت ۱۴۰۴ برگزاری جشنواره شهردخت در بوستان‌های بانوان شهر مشهد به‌مناسبت دهه کرامت ۱۴۰۴ قوانین ایثارگری بازنگری می‌شوند رئیس ستاد دهه امامت و عید غدیر منصوب شد (۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴) حضور نشر شاهد با ۴۰۰ عنوان کتاب در سی و ششمین دوره نمایشگاه بین المللی کتاب تهران سیره گفت‌وگوی امام رضا (ع)، راهکاری برای عبور از اختلافات فرهنگی است ارزش ایجاد فرح و سرور در جامعه اسلامی در بیان امام رضا (ع) فضیلت‌های هشتگانه زیارت امام رضا (ع) چایخانه حرم؛ صحنه ارادت هنرمندان | گزارشی از حضور جمعی از هنرمندان مطرح کشور در چایخانه حرم مطهر رضوی نقش زیارت امام رضا (ع) و حضرت معصومه (س) در هویت دینی مسلمانان یک میلیون نفر در صف تشرف به حج تمتع (۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۴)
سرخط خبرها

مطرب مهتاب‌رو

  • کد خبر: ۳۲۱۷۳۰
  • ۲۲ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۷:۰۵
مطرب مهتاب‌رو
تقریبا هر روز می‌بینمش و احتمالا فردا پس فردا بروم پیشش و باب رفاقت را بازکنم و یخ گفت‌و‌گو را بشکنم و رفیق بشویم.
حامد عسکری
نویسنده حامد عسکری

تقریبا هر روز می‌بینمش و احتمالا فردا پس فردا بروم پیشش و باب رفاقت را بازکنم و یخ گفت‌و‌گو را بشکنم و رفیق بشویم، روز اولی ندیدمش، شنیدمش، صدای عربده‌هایش کل صحن را برداشته بود، فکر کردم دعوا شده یا بین خدام و زائر‌ها بحثی پیش آمده، حقیقتا عربده بود، صدا در صحن‌ها و رواق‌ها موج برمی‌داشت پیچاک می‌شد در اسلیمی‌ها و نامفهوم و غیرقابل تشخیص بود. فقط می‌فهمیدی که یک نفر دارد عربده می‌زند، بی‌تفاوت روز اول را گذراندم و طی کردم و رفتم، شد روز دوم، دوباره بعد از اذان صبح و دوباره همان صدا.

این بار هم نامفهوم ولی نزدیک‌تر... از دعوا که گزینه اولم بود فاصله گرفتم و ذهنم گزینه جدیدی مطرح کرد: یک شیرین عقل یا یک بیمار اعصاب‌و‌روان که از صدای نقاره‌ها و شلوغی‌ها عصبی شده و دارد برون‌ریزی روانی می‌کند. ولی کدام سر‌و‌صدا؟ فقط خودش بود، روز سوم دیدمش، نزدیک‌تر بود، عاشقش شدم، جملاتش با آقاجان شروع می‌شود، حرف می‌زند، عین اینکه مثلا امام دارد سوار هواپیما می‌شود و صدای موتور هواپیما نمی‌گذارد این زائر عزیز صدایش برسد. داد می‌زند. 

خیلی شیرین است دعاهایش، خیلی عمیق است. برای مسافرانی که قرار است امروز به مشهد برسند دعا می‌کند، برای مسافرانی که امروز قرار است از مشهد بروند دعا می‌کند، بچه‌ها و پیرمرد‌ها و زن‌ها و سرباز‌ها را دعا می‌کند بعد دست روی سینه‌اش می‌گذارد و مثل رکوع کامل تا می‌شود و دولا و خم سلام می‌دهد و می‌دود می‌رود از حرم بیرون سمت دوچرخه‌اش و خداحافظ تا سحر فردا. 

نسبت مأموم و امام همین است. مثل مردی که اربابش آن طرف رودخانه کدخدا خانه دارد از این طرف به سمتش حرف‌ها را می‌زند درد اهالی را می‌گوید و می‌رود پی رزق و رمه. باید یک روز دوربین را بیاورم، قاب ببندم حرف زدن‌های این درویش عربده‌جوی را ضبط کنم و از او بپرسم: مطرب مهتاب روی دوش چه دیدی بگو.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->