ناصر شکرایی‌راد آهنگساز درگذشت + بیوگرافی (۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴) بسیاری از سکانس‌های فیلم هفت بهارنارنج به زندگی واقعی علی نصیریان نزدیک است بهروز شعیبی دبیر چهل و دومین جشنواره فیلم کوتاه تهران شد جبلی: صداوسیما آماده تولید «پایتخت ۸» است آغاز ثبت‌نام دریافت بن خرید کتاب از نمایشگاه کتاب تهران، برای سازمان‌ها و نهاد‌ها اکران فیلم «باد در کشتزار‌های نیشکر» در سینماهای هنر و تجربه آمار فروش سینما‌های خراسان‌رضوی در هفته گذشته (۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴) نعیمه نظام‌دوست با فیلم «هرچی تو بگی» در راه سینما + پوستر آمار فروش نمایش‌های روی صحنه تئاتر در مشهد طی هفته گذشته (۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴) وقتی تئاتر آیینه رنج می‌شود | روایتی از واقعیت در نمایش زهرماری که این روز‌ها روی صحنه تماشاخانه مایان مشهد است کیانو ریوز و ساندرا بولاک در یک فیلم مهیج هم‌بازی می‌شوند اکران آنلاین «سه جلد» با بازی باران کوثری گزارشی از نمایشگاه آثار استادان پیشکسوت هنرهای تجسمی در نگارخانه میرک مشهد آغاز داوری مرحله نخست جوایز ایسفا نقش آفرینی زوج مشهور اسپانیایی در فیلم پناهگاه خاطره نگاری یک قرار دوستانه | درباره کتاب «قرار با خورشید: روایت هایی از مواجهه با امام رضا(ع)» اولین جزئیات «اجل معلق» اعلام شد | رضا عطاران در سریالی کُمدی حضور هنرمندان تاجیکستانی در جشنواره‌های فجر ۱۴۰۴ انتشار فراخوان بخش عکس جشنواره پنج ساخت سریال مستند «احمد» به مناسبت سالگرد ارتحال امام خمینی (ره)
سرخط خبرها

جعبه سیاه خاطرات

  • کد خبر: ۳۱۰۳۳۵
  • ۲۳ دی ۱۴۰۳ - ۱۴:۳۴
جعبه سیاه خاطرات
تلویزیون یکی از قسم‌های راست ما بود، یکی از محکم‌ترین دلیل‌های ما بود. دکتری را که تلویزیون نشان بدهد بهترین دکتر جهان بود.
حامد عسکری
نویسنده حامد عسکری

شایان دوست من است، خواننده‌است، همه دستگاه‌های موسیقی ایرانی و‌گوشه‌هایش را اشراف دارد و می‌خواند، سنتور و سه‌تار هم می‌زند، خوب هم می‌زند. چندتایی کنسرت در داخل و خارج از کشور هم داشته و آدم موفقی است. هاتف کتاب خیلی می‌خواند، ورزش می‌کند، خانواده گرم و صمیمی‌ای دارد و حالش با روزگار خوب است. هاتف ولی چشم‌هایش نمی‌بیند، نابیناست و اصلا هم دوست ندارد بهش بگوییم روشندل.

می‌گوید: خودتان می‌دانید من هم می‌دانم که نمی‌بینم، طوری هم نیست ولی استفاده از کلمه روشندل تعارفی است شاعرانه با تأکید بر یک فقدان و آن هم اینکه من درست است نمی‌بینم ولی دل روشنی دارم؛ و می‌دانم تعارف است. مثل این است که به یک شهید مفقودالاثر بگوییم جاویدالاثر، بله قشنگ است. یاد و اثرشان هم جاویدان است، اما چیزی از رنج و غم دل مادر آن شهید کم نمی‌کند. بگذریم من قرار نیست راجع به این چیز‌ها حرف بزنم. در یکی از با هم بودن‌های شبانه با شایان سؤال معمولی و متداولی که از نابینا‌ها می‌پرسند را پرسیدم؛ اگر ده دقیقه چشم‌هایت باز می‌شد دوست داشتی چی ببینی؟

منتظر بودم بگوید همسرم، مادرم، پدرم، چه می‌دانم مثلا کربلا را، مشهد را ... ولی شایان در کمال تعجب گفت: تلویزیون... دوست دارم تلویزیون ببینم و همین بحثی را سر انداخت یکی دوساعته که با هم در موردش حرف زدیم. به گواه تمدن‌پژوه‌ها و رفتارشناس‌ها و اهل فن بزرگ‌ترین دستاورد تمدنی بشر زمینی دو چیز است.

اولی تلویزیون و دومی کتاب کمدی الهی دانته الیگری است، که در نهایت طراحی و درام و ساختار تولید شده است. یعنی اگر ما یک روزی با بقیه کرات و جاندارانش وارد تعامل بشویم و بخواهیم کباده‌ای بکشیم که در زمین چه کرده‌ایم و چه آفریده‌ایم بزرگ‌ترینش تلویزیون است بعدش هواپیما و سفینه و موبایل و اینترنت.

شایان می‌گفت: من با لمس به درک نسبی از پدیده‌ها می‌رسم، حدسی می‌زنم. تخمین و گمانی را در ذهنم می‌سازم ولی تلویزیون را نمی‌شناسم. نمی‌توانم تصورش کنم، یعنی چه که از یک جعبه با پلاستیک فشرده چیزی را تماشا می‌کنید، یعنی چه که کنترل دارد، با آن کنترلش چه چیزی عوض می‌شود؟ چه جوری آدم‌ها را نشان می‌دهد؟ چه فرایندی دارد که زنده یک چیزی را از هرگوشه دنیا می‌فهمید و می‌بینید و می‌شنوید؟

جالب اینجا بود که من هم از توضیح تلویزیون عاجز بودم، من هم نمی‌توانستم بگویم چگونه. نمی‌توانستم فرق سیاه و سفید و رنگی‌اش را توضیح دهم. نمی‌توانستم بگویم تلویزیون روزگاری یکی از اعضای خانواده بود، صبح بیدار می‌شدیم روشنش می‌کردیم و با ما بود تا وقتی که می‌خواستیم بخوابیم. اساس تلویزیون سرگرمی بود و خبر ولی چیز‌هایی به آن افزودیم، گاهی جواب داد و گاهی نه. تلویزیون یکی از قسم‌های راست ما بود، یکی از محکم‌ترین دلیل‌های ما بود. دکتری را که تلویزیون نشان بدهد بهترین دکتر جهان بود و آخوندی را که تلویزیون نشان می‌داد بهترین آخوند ایران.

همه دلمان می‌خواست غذا‌های توی تلویزیون را مزه کنیم و انگار آن نان‌های پف کرده توی کارتن‌ها، آن استیک‌ها و ران مرغ‌های توی تام و جری طعم دیگری داشت. تلویزیون به ما می‌گفت کی عید فطر است و کی ماه رمضان. ما همه خاطرات شخصی و فردی فراوانی از تلویزیون داریم. خداکند این عمارت دوست داشتنی را مراقبت کنند.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->