حضور انتشارات انقلاب اسلامی با ۲ اثر تحسین‌شده از سوی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران برنامه‌های تلویزیون، ویژه سی‌و‌ششمین نمایشگاه کتاب تهران آغاز ثبت‌نام اصحاب رسانه برای حضور در هجدهمین جشنواره بین‌المللی فیلم مقاومت فیلم کوتاه «شباهت» در راه جشنواره یوآلیتی ترکیه فیلم «دنیای ژوراسیک: قلمرو» اسپیلبرگ، پرهزینه‌ترین اثر تاریخ سینما رونمایی از آلبوم موسیقی لحظه‌ای کوتاه صحبت‌های پژمان بازغی درباره نقش‌آفرینی‌اش در سریال یزدان حرم مقصد اول است | درباره علیرضا مسعودی، مشهور به علی مشهدی، سینماگر و داور چهارمین جشنواره رسانه‌ای امام رضا (ع) جزئیات ایجاد نئوبانک ویژه اصحاب فرهنگ و هنر «رستن»؛ بازنمایی طبیعت با نگاهی هنرمندانه | گزارشی از نمایشگاه گروهی نقاشی هنرمندان حوزه هنری در نگارخانه اشراق مشهد فرصتی برای نشر معارف رضوی | نظر هنرمندان درباره اجرای تئاتر خیابانی در حرم امام رضا (ع) آموزش داستان نویسی | صحبت‌های بی آغاز (بخش اول) آموزش داستان نویسی | تداوم حافظه (بخش دهم) ریشه یابی تاریخ حماسه ملی ایرانیان | مرور کتاب «از شاهنامه تا خداینامه»، اثر جلال خالقی مطلق مستند میراث باد، اثر فیلم‌ساز مشهدی، در راه جشنواره کوهستان آمریکا فصل سوم سریال بازی مرکب در راه است صفحه نخست روزنامه‌های کشور - سه‌شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴ مجموعه داستان سیاه‌چاله منتشر شد
سرخط خبرها

در تمنای سرچشمه

  • کد خبر: ۲۹۰۲۳۳
  • ۰۳ مهر ۱۴۰۳ - ۱۴:۴۱
در تمنای سرچشمه
باید یک‌بار روی اشتراکات بایستیم، به فهم متقابل برسیم و یاد بگیریم که ایرانی و افغانستانی جغرافیایی و مرززده یک مفهوم صدساله است، اما قدمتِ زبانی که مردمان این دو کشور با آن صحبت می‌کنند، به هزاران سال پیش بازمی‌گردد.

برای یک‌بار باید روی گزاره «فرهنگ و ادبیات بالاتر از سیاست قرار دارد»، توافق کنیم تا بتوانیم باور‌های غلط و تصمیمات هیجانی را اصلاح کنیم. یکی از وجوه مؤثر در فرهنگ و ادبیات هم‌زبانی و داشتن واژگان، پیشینه و مفاخر مشترک است.

اگر کلمه دوست و برادر که برای کشور‌های هم‌مرز با کشورمان به‌کار می‌بریم، یک تعارف و عرف باشد، با افغانستان هیچ‌گاه این‌گونه نبوده است؛ اگرچه رابطه میزبان و میهمان همیشه رابطه‌ای سراسر چالش‌برانگیز و پر از فراز‌و‌فرود بوده است، اما موج افغان‌هراسی این چند ماه اخیر که بر اثر ورود بدون ضابطه و شبهه‌برانگیز مهاجران افغانستانی پس از سقوط کابل شکل گرفته است، بیش از آنکه رنگ‌وبوی میهن‌پرستی و وطن‌دوستی داشته باشد، گام‌برداشتن بر روی طنابی است که معلوم نیست به کجا وصل است یا به کجا خواهد رسید. 

هرچند که مصائب و مشکلات اقتصادی در قوت‌گرفتن این موج تأثیر مهمی دارد. به‌هرحال موج جدید حضور افغانستانی‌ها در ایران و به‌تبع‌آن شکل‌گرفتن موج مهاجرهراسی، صدای نخبگان افغانستانی را هم درآورده است و آنها از این حضور چشمگیر شگفت‌زده و حیران هستند؛ مهاجران تازه که در زبان هم با ما اشتراکی ندارند و بیشترشان از اقوام پشتون که این‌روز‌ها قدرت در حکومت مرکزی افغانستان در دست آنهاست، هستند. 

به‌هرحال نمی‌توان رابطه ایرانی‌ها و افغانستانی‌ها را در یک بازه زمانی محدود ارزیابی کرد و بررسی آن هم در اندازه چهارصدپانصد کلمه اصلا امکان‌پذیر نیست؛ اما این مسئله را که هر روز هم به‌نظر بغرنج‌تر می‌شود، شاید بتوان با بگیروببند و دیوار مرزی و... به‌صورت مقطعی حل کرد، ولی این‌نوع حل‌شدن، بیشتر نوعی بردن مسئله زیر فرش برای فراموشی است. اگر قرار است امروز هم برای اصلاح روند حضور مهاجران تصمیمی گرفته شود که حتما باید گرفته شود، بهتر است نگاهی به این روند از گذشته تا امروز داشته باشیم و هرچه تلاش در بخش‌های فرهنگی برای همدلی و برادری شده است، بر باد نرود. 

ما چه امروز، چه در آینده، مجبوریم به فرهنگ و ادبیات و زبان و سرزمین مشترک ما که امروز آن را جغرافیای شاهنامه یا خراسان بزرگ می‌نامیم، پناه ببریم؛ جغرافیایی که در آن رستم یک قهرمان است، مولوی دوای درد دلتنگی است، سعدی با گلستانش پناه است و کلمات و الفبا همان دُری است که ناصرخسرو به پای خوکان نریخته است.

ما با زبان فارسی و ادبیات و شعر می‌توانیم از این روز‌ها عبور کنیم، باید یک‌بار روی اشتراکات بایستیم، به فهم متقابل برسیم و یاد بگیریم که ایرانی و افغانستانی جغرافیایی و مرززده یک مفهوم صدساله است، اما قدمتِ زبانی که مردمان این دو کشور با آن صحبت می‌کنند، به هزاران سال پیش بازمی‌گردد.

ما شاعرانی داریم که در بلخ و خراسان بالیده‌اند و امروز آنها را نه به تقسیمات مرزی، بلکه به زبانی که با آن سروده‌اند، می‌شناسند. وطن ما زبان و کلماتمان است، باید برای حفظ آن و گسترش آن با همدلی یا پل‌زدن از روی مرز‌ها تلاش کنیم؛ چون اگر زبان فارسی نباشد، ایران و افغانستان و تاجیکستان معنای خودشان را از دست خواهند داد. 

هر جغرافیایی با زبانی که مردمانش سخن می‌گویند، زنده است. در این سال‌ها در مشهد تلاش‌هایی برای ایجاد این همدلی شده است؛ اما همچنان و هنوز می‌توان با همایش علمی، شب‌شعر، شب موسیقی و شب‌های فرهنگی همچون همایش «زبان فارسی و جغرافیای شاهنامه» که روز گذشته همراه با بزرگداشت استاد ابوطالب مظفری، از شاعران پیشکسوت مهاجر، برگزار شد، اثرگذار بود. 

بدون اغراق و تعارف، شهر مشهد پتانسیل این را دارد که پایتخت پاسداشتِ زبان فارسی باشد و مرکزی باشد میانِ کشور‌هایی که هنوز فارسی در آنها زنده است و دلسوز دارد. زبان فارسی سرچشمه همه ماست، اگر سرچشمه را فراموش کنیم، چیزی برایمان نخواهد ماند. اول زبان شکل گرفته است و بعد مرز‌ها آمده‌اند و ما را در دسته‌هایی چندتایی قرار داده‌اند. به قول عبدالرحمان جامی، شاعری که متولد تربت‌جام است و مدفنش در هرات قرار دارد:

بودم آن روز درین میکده از دردکشان
که نه از تاک نشان بود و نه از تاک نشان

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->