قتل دایی بر سر ارث و میراث | فرزندان مقتول خواستار قصاص پسر عمه‌شان شدند شربت مرگبار و سرقت ۱۰ میلیاردی در مشهد؛ افشای شگرد شیطانی سارقان خارجی در پوشش نظافتچی منزل! مدارس و دانشگاه‌های کدام استان‌ها فردا (سه‌شنبه، ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴) غیرحضوری است؟ گرایش گسترده جوانان به بازی‌های رایانه‌ای | درآمد ماهانه گیمر‌های حرفه‌ای از ۱۵ تا ۴۰۰ میلیون! شیطان کودک‌آزار در یک‌قدمی چوبه دار طرح وزیر میراث فرهنگی برای لغو روادید میان ایران و ۳۲ کشور عضو «دی‌هشت» بودجه قطره‌چکانی، دردی از جاده‌های پرخطر فریمان خراسان رضوی دوا نمی‌کند ۵ هزار معلم در مسیر تحول یادگیری | مدرسه‌سازی تنها آغاز راه است تأیید کتک خوردن معلم زرندی از پدر دانش‌آموز | پیگیری‌های قانونی و قضایی در حال انجام است شناسایی ۱۷ مورد بیمار مبتلا به تب دنگی در کشور (۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴) جان باختن ۵۷ کودک در غزه به دلیل سوءتغذیه رسیدن به اهداف سند تحول در نظام آموزشی نیازمند کمک فرهنگیان است افزایش چشمگیر بودجه دانشگاه فرهنگیان در دولت چهاردهم | نخبه‌ترین دانشجویان به این دانشگاه می‌آیند آموزش‌های شخصی‌سازی‌شده هوش مصنوعی، خلأ توجه فردی معلم را جبران می‌کند مشخصات کامیون‌داران مشهدی که در سانحه بندرعباس جان خود را از دست دادند + جزئیات و فیلم کتب درسی دانش‌آموزان استثنایی بدون تأخیر توزیع می‌شود ماما، مدافع خط مقدم سلامت مادر و نوزاد  راز‌های پنهان تاثیر خوراکی‌های ترش بر سلامتی وزیر آموزش و پرورش: آموزش استفاده از هوش مصنوعی از اهداف نظام آموزشی است پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی امروز (دوشنبه، ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴) | مشهد از چهارشنبه خنک می‌شود اهدای اعضای بانوی جوان مرگ مغزی مشهدی، جان ۶ بیمار را نجات داد (۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴) ورود ۸۵ هزار نیروی جدید به دانشگاه فرهنگیان از سال آینده | بیشترین سهم جذب معلم برای هنرستان‌ها تسویه‌حساب خانوادگی در کف خیابان در مشهد جزئیات برگزاری آزمون استخدامی ۱۴۰۴ معلمان اعلام شد + شرایط قبولی زمان پرداخت حقوق اردیبهشت‌ ۱۴۰۴ مستمری‌بگیران و بازنشستگان تأمین‌اجتماعی مشخص شد؟ | باز هم تأخیر در پرداخت حقوق طرح سازمان پژوهش برای ساماندهی برنامه‌های درسی تصویب شد مقررات ثبت‌نام دانش‌آموزان در سال تحصیلی ۱۴۰۵-۱۴۰۴ به‌زودی اعلام می‌شود تکلیف کنکوری‌های مشکوک به تقلب چه شد؟ | تا کنون چندین کمیته تخصصی برگزار شده است ممنوعیت حمل آب زمزم برای زائران حج ۱۴۰۴ ۷۰ درصد کیسه‌های خون فیلتردار شده‌اند
سرخط خبرها

قیافه مشت‌خورده خیابان

  • کد خبر: ۲۲۶۱۰
  • ۱۶ فروردين ۱۳۹۹ - ۰۹:۵۴
قیافه مشت‌خورده خیابان
قاسم فتحی روزنامه نگار
دیگر هواخوردن و بیرون‌رفتن جای خیلی دوری نیست. وسیله نمی‌خواهد، آمادگی نمی‌خواهد. اُتوماتیک در خانه را که باز می‌کنم و کفش‌های جفت‌شده را می‌بینم می‌شود هواخوری. فنِ دستشویی را هم همین‌طوری محض تنهانبودن روشن می‌کنم. حتی شنیدن صدای بچه همسایه‌بالایی که نصف‌شب‌ها بلند می‌شود و لابد شیر می‌خواهد هم حال دیگری دارد. مطمئنم رفتن و نشستن روی پله طبقه دوم که رنگ افتاده رویش، بازکردن در انباری و وَررفتن با کالسکه خراب بچه، گیره‌زدن قبض‌های برق به تابلوی اعلانات و... همه این‌کار‌ها توی این‌مدت هواخوری است. بیرون رفتن است، طبیعت است، کله‌بادخوردن است. بدبختی بزرگی‌ست که اواخر دهه سوم زندگی آدم پنجره خانه‌اش را باز کند و با لذت صدای قِر قِر موتور گذری توی کوچه را تا انتها بشنود. بدون‌شک بعد از این‌که از مستعمره این ویروس خارج شویم خیلی‌چیزهایمان بالغ می‌شود، لذت‌بردن‌مان بالغ می‌شود. دیدنمان، شنیدمان.
واقعاً کجا و در چه موقعیتی می‌توانستیم این‌قدر خودمان را رصد کنیم؟ یا به‌قول سال بِلو در گفتگو با پاریس‌ریویو: «شاید حقایقی در کناره‌های زندگی جا مانده باشد.» که جامانده است، خیلی‌هم جامانده است. حتی در نزدیک‌ترین و بی‌اهمیت‌ترین مسیر‌ها خیلی‌چیز‌ها جامانده و تغییر کرده.
مثلاً توی این‌مدت سفرِ طولانی‌ام شده گزکردن خیابانِ «دانشگاه». هنوز همان خیابان سابق است، ولی مشت‌خورده، قیافه‌اش دفُرمه‌شده؛ یعنی همه ما مشت‌خورده‌ایم. دستم که برسد خیابان را یک‌بار از روی کاشی‌های مسیر نابینایان و یک‌بار هم از یک‌ورِ دیگرش می‌روم و برمی‌گردم. همان‌طور که دارم سیر می‌کنم می‌بینم مرضی که آمده همه را انداخته بیرون باغ. خودت بیرون، دوستانت بیرون، خانواده‌ات بیرون؛ پخش‌وپلا هرکسی به یک‌طرف. شهر انگار افتاده حاشیه یک‌جاده قدیمی که تا نصفه‌هایش خاکی است، شده شبیه شب‌جمعه‌های روستایی با ۵۰ خانوار که توی مسجدش فقط یک خادم و دوسه‌تا پیرمرد نشسته‌اند به دعا خواندن. جلوتر قفل دکانی را می‌بینم که وقتی تکانش می‌دهم ردش روی زمین پیداست، دکانی که همیشه بوی برشتگی ازش می‌آمد حالا بوی رطوبت می‌دهد و عکس بستنی قیفی روی کرکره مغازه‌اش مات شده. هر خیابان این شهر را تا هرجا که بروی همین است. کسی نیست که با تو از هیچ دری حرف بزند و رشته‌ی کلام را دستش بگیرد. جلوتر کارتن‌خوابی را می‌بینی که خیلی محسوس و ملموس از کنج همیشگی‌اش آمده جلوتر. از دیوار فاصله گرفته، یک‌فاصله بسیار قابل‌توجه. لِنگ‌هایش را باز کرده. حالا همه پیاده‌رو شده بِستر گرم و نرمش؛ یقه باز، ریش‌ها تراشیده، دستمال سفیدی هم انداخته روی کارتن زیر سرش. ایستادم به نگاه کردن. لِنگ ظهر است. کمی که تکان می‌خورد مجله «جدول» و خودکارِ بیکِ لای شیار یکی از کاشی‌ها را هم کنار مخده مقوایی‌اش پیدا می‌کنم و می‌گذرم..
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->