اولین رویداد «دختران نقش‌آفرین» دانشگاه‌های آزاد واحد خراسان رضوی در مشهد برگزار شد ویدئو| مادرانه| روایتی از دلتنگی مادران شهدا| شهید مرتضی معینی محولاتی نقش مادری استادان زن در فضای دانشگاه‌ها کسب عنوان نخست کنگره ملی شعر خلیج فارس توسط بانوی شاعر مشهدی راه‌اندازی جایزه ویژه زنان عربی توسط وزارت فرهنگ فلسطین ضرورت استفاده از روانشناسی اسلامی برای تسهیل عبور خانواده‌ها از چالش‌های مختلف پیشگیری از اختلافات در زندگی مشترک با شروط ضمن عقد لزوم مصرف مکمل کلسیم توسط زنان درباره مراقبت کنندگان از سلامت بانوان در روز جهانی ماما | ماما‌ها هم قدم با  مادر‌ها پرسش حقوقی زنان | فراهم‌بودن امکان اخذ شناسنامه برای فرزند حاصل از ازدواج زن ایرانی با مرد خارجی آغاز سومین دوره جام ملت‌های فوتسال زنان آسیا از سه‌شنبه (۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴) در قاره کهن انجام بیش از ۶۰ درصد زایمان‌های طبیعی کشور توسط ماما‌ها برگزاری کارگاه «الگوی سوم زن مسلمان» در رویداد «بانوی مجاهد» به میزبانی مشهد وسواس دختران در انتخاب اصلح همسر، عامل مهم تجرد قطعی آن‌ها در ازدواج رتبه ششم بانوی ملی‌پوش ایرانی در جمع تیراندازان برتر رنکینگ جهانی ماماها، سفیران سلامت مادر و نوزاد | چرا ماما‌ها در اولویت مراجعه مادران نیستند؟ برگزاری رویداد «دختران نقش‌آفرین» با هدف توانمندسازی دانشجویان دختر بررسی عوامل مؤثر در ناباروری زوجین جوان
سرخط خبرها
گل عزیز است غنمیت شمریدش صحبت!

گل عزیز است غنمیت شمریدش صحبت!

  • کد خبر: ۲۰۰۴۹۲
  • ۲۵ آذر ۱۴۰۲ - ۱۸:۰۷
تا همین ۳، ۴ سال پیش بود که هر طور می‌شد خود را برای نماز جمعه به حرم امام رضا (ع) می‌رساند.

می‌رفت و برمی‌گشت. هم پای رفتن داشت و هم همتش را.

اما یکباره راه رفتن‌های طولانی برایش سخت شد و حرم رفتن‌ها و زیارت هایش کم و کم‌تر شد. کسی که هفته‌ای یکبار به زیارت می‌رفت حالا زیارت‌هایش به زور به ماهی یکبار رسیده بود.

دقیق خاطرم نیست که از چه زمانی تصمیم گرفتم حداقل هفته‌ای یکبار هر طور شده با او به زیارت بروم. تاکسی بگیرم و دم بست شیخ طوسی برای گرفتن ویلچر امانتی بدوم تا دفتر امانات ویلچر تا کمتر پیاده راه برود.

شب‌های جمعه یا صبح‌های جمعه قرارمان برای زیارت بود. هر طور بود خودم را به او می‌رساندم تا به همین بهانه من هم به زیارت هفتگی‌ام برسم.

قرارمان در حرم آقا ابتدا در دارالحکمه (محل مخصوص زیارت بانوان در صحن آزادی) بود. زیارت نامه و نماز‌های زیارتی و مستحبی‌اش را که می‌خواند راهی صحن گوهرشاد میشدیم. آخر در آنجا مکانی مخصوص زیارت افراد ناتوان با ویلچر بود.

در آنجا زحمتِ به زیارت بردن تا کنار ضریح افراد ناتوان و مسن را خادمان می‌کشیدند. ما هم که خانواده‌هایشان بودیم در صحن به انتظارشان می‌نشستیم.

بعد از حدود ۳۰ تا ۴۰ دقیقه زیارت تمام می‌شد. وقتی می‌دیدم که خادمی او را با ویلچرش آورده سریع خودم را به او می‌رساندم و ویلچرش را تحویل می‌گرفتم.

از زیارت که برمی‌گشت صورتش غرق اشک بود. دعا‌های خیر از زبانش لحظه‌ای متوقف نمی‌شد. آنقدر دعا می‌کرد که شرمنده‌اش می‌شدم و بعد هم روبروی ضریح فولاد صحن گوهرشاد می‌ایستادیم و سلام آخر را می‌دادیم و همچنان دعاهایش ادامه داشت.

این زیارت کردن‌ها تا همین ۹ ماه پیش ادامه داشت. حالا ۸ ماهی می‌شود که آسمانی شده. مادرم را می‌گویم. دیگر ندارمش.

حالا هر وقت به حرم می‌روم و به محل قرارهایمان می‌رسم، در دارالحکمه یا صحن گوهرشاد محل زیارت مخصوص افراد ناتوان یا مقابل پنجره فولاد این صحن که حضور می‌یابم، یا دختری را می‌بینم که مادرش را با ویلچر به زیارت می‌برد دلم از جا کنده می‌شود.

قرار بود با هم به زیارت امام حسین (ع) برویم، اما دست تقدیر او را برای همیشه از ما گرفت.

حالا در حسرتم که چرا بیشتر برای زیارت باهم به حرم نرفتیم. چرا بیشتر در جای جای حرم باهم خاطره سازی نکردیم؟

به دوستان و اطرافیانم همیشه توصیه می‌کنم تا دیر نشده دست بجنبانید و قراری با پدر و مادرتان بگذارید و خاطره سازی کنید.

شاید خیلی زود دیر شود و روزی برسد که حتی محتاج شنیدن یک لحظه صدایشان باشید.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.