رئیس انجمن علمای رباط محمدی عراق: مشهد پایتخت فرهنگی امت اسلام شود آیین بزرگداشت جان‌باختگان حادثه بندر شهید رجایی، در حرم امام‌رضا(ع) برگزار شد تمدن اسلامی، مسیر نجات بشر از بحران هویت غرب است وزیر علوم: مفهوم کرامت ذاتی، یکی از اصول بنیادین عدالت و حقوق بشر است دبیر ششمین کنگره جهانی حضرت رضا(ع): منشور حقوق بشر سازمان ملل توان توقف نسل‌کشی را ندارد نخستین کاروان حج ۱۴۰۴ عازم سرزمین وحی شد آغازبه‌کار ششمین کنگره جهانی حضرت رضا(ع) در حرم مطهر رضوی (۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴) تشکیل قرارگاه اجتماعی در فرهادگرد | اهدای ۴۰۰ بسته معیشتی و ۲۰ سری جهیزیه تولیت آستان قدس رضوی: انس با اندیشه‌های شهید مطهری، مانع بحران اعتقادی و هویتی می‌شود | معلمان سنگربان حفظ هویت ملی و دینی جوان ایرانی هستند جامعه امروز نیازمند بازخوانی و روایت‌های تازه از زیارت است آیین رونمایی از کتاب «خورشید از نزدیک» در حرم مطهر امام رضا(ع) برگزار شد عرض تسلیت خادمان حرم امام‌رضا(ع) به خانواده فرد مشهدی جان‌باخته در حادثه بندر شهید رجایی + فیلم اختتامیه بیست‌ویکمین جشنواره بین‌المللی امام‌رضا(ع) با تجلیل از مادر شهید جمهور در مشهد برگزار می‌شود رئیس سازمان فرهنگی هنری آستان قدس رضوی: هنر، بهترین زبان انتقال پیام امام رضا (ع) است رونمایی از آثار هنری و فرهنگی مؤسسه آفرینش‌های هنری آستان قدس رضوی به‌مناسبت دهه کرامت ۱۴۰۴ امیدواری برای حل مشکلات مردم فریمان با همکاری آستان قدس رضوی قصه‌های امام‌رضا(ع) خاک‌روبِ در میخانه کنم مژگان را
سرخط خبرها

تنهای تنها، من و این تصویر

  • کد خبر: ۱۸۲۳۶۷
  • ۱۲ شهريور ۱۴۰۲ - ۱۳:۲۰
تنهای تنها، من و این تصویر
عطش این لحظه چندسالی می‌شد که از کیلومتر‌ها دورتر به جانم افتاده بود.

صدایی که تاچند لحظه پیش عاشقانه با آن زمزمه می‌کردم، به یک باره حکم پارازیت را برایم پیدا کرده بود. دلم می‌خواست خودم را بردارم و از میان جمع بروم. عطش این لحظه چندسالی می‌شد که از کیلومتر‌ها دورتر به جانم افتاده بود. قابی که بار‌ها در زمان زیارت امام رضا (ع) آن را در ذهنم بسته بودم؛ تنهای تنها، من و تصویر گنبد امام از چند قدم دورتر.

دلتنگی ده ساله‌ای که باید دست کم بیست دقیقه‌ای با زل زدن و درددل کردن برطرفش می‌کردم و حالا مفت و مسلم داشت در بین این همه هیاهو و صدای بلند نوحه خوان کنار گوشم، به گونه‌ای دیگر رقم می‌خورد. سعی می‌کنم بین این جمعیت میلیونی خودم را گم کنم، ولی نمی‌دانم چرا به یک باره محو تماشای این آدم‌ها می‌شوم. دوست دارم از میان پوست و گوشت و استخوانشان، نقبی به مغز و دلشان بزنم.

این عادتی است که تا پیش از این هم داشته ام، با یک دنیا حرف و به قصد شکایت می‌روم؛ سلام داده و نداده، محو تماشای زائرانش می‌شوم، قلابی را که از گره نگاهشان تا آن طرف‌های ضریح خیز برداشته است، دنبال می‌کنم؛ کاش گوش بودم. دلم غنج می‌زند از دیدن این همه حال خوش و فراموش می‌کنم، کیلومتر‌ها کوبیده ام تا امروز اینجا باشم. خودم را که پیدا می‌کنم، ساعتی گذشته است؛ نقطه‌ای کم رنگ شاید هم نامرئی روی سنگ فرش‌های مرمری بین الحرمین که دلش بین دوقطب گیر کرده است.

یاد سلام‌ها و التماس دعا‌هایی می‌افتم که لابه لای وسایل درون کوله ام تا به اینجا قدم به قدم حملشان کرده ام. نیم نگاهی به راست و نیم نگاهی به چپ می‌کنم. تصمیم که می‌گیرم به کدام طرف بروم، فشار جمعیت عقبم می‌زند. دلم هری می‌ریزد. هرلحظه فاصله ام بیشتر می‌شود.

دوباره که خودم را پیدا می‌کنم، ده‌ها متر دورتر ایستاده ام. بغضی ازسر دلتنگی، طردشدگی، شاید هم غفلت گلویم را می‌سوزاند. دستم را روی سینه ام می‌گذارم و سرم را به نشانه احترام خم می‌کنم. آن قدر فضا مه آلود شده است که جز همهمه آدم‌ها دیگر چیزی نمی‌بینم: «اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ»

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->