افزایش دفاتر امانات وسایل فعال حرم مطهر رضوی در دهه کرامت پذیرایی از زائران با مشارکت ۴۵ موکب و خادمیار در چایخانه‌های حرم رضوی عکسی که همیشه بوی تازگی دارد کرامت غربی واکنشی و کرامت اسلامی کنشی و تربیتی است به زندگی عطر رضوی بزنیم | در باب اشاعه فرهنگ قرآن و اهل‌بیت(ع) همه جهان علیه جنایات رژیم صهیونیستی برافروخته شده و برخاسته‌اند رئیس انجمن علمای رباط محمدی عراق: مشهد پایتخت فرهنگی بشریت شود آیین بزرگداشت جان‌باختگان حادثه بندر شهید رجایی، در حرم امام‌رضا(ع) برگزار شد تمدن اسلامی، مسیر نجات بشر از بحران هویت غرب است وزیر علوم در مشهد: مفهوم کرامت ذاتی، یکی از اصول بنیادین عدالت و حقوق بشر است دبیر ششمین کنگره جهانی حضرت رضا(ع): منشور حقوق بشر سازمان ملل توان توقف نسل‌کشی را ندارد نخستین کاروان حج ۱۴۰۴ عازم سرزمین وحی شد آغازبه‌کار ششمین کنگره جهانی حضرت رضا(ع) در حرم مطهر رضوی (۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴) تشکیل قرارگاه اجتماعی در فرهادگرد | اهدای ۴۰۰ بسته معیشتی و ۲۰ سری جهیزیه تولیت آستان قدس رضوی: انس با اندیشه‌های شهید مطهری، مانع بحران اعتقادی و هویتی می‌شود | معلمان سنگربان حفظ هویت ملی و دینی جوان ایرانی هستند جامعه امروز نیازمند بازخوانی و روایت‌های تازه از زیارت است آیین رونمایی از کتاب «خورشید از نزدیک» در حرم مطهر امام رضا(ع) برگزار شد عرض تسلیت خادمان حرم امام‌رضا(ع) به خانواده فرد مشهدی جان‌باخته در حادثه بندر شهید رجایی + فیلم
سرخط خبرها

به صرف شربت و آه

  • کد خبر: ۱۶۶۸۷۰
  • ۰۹ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۸:۴۸
به صرف شربت و آه
مرد که در ایستگاه مردانه ایستادن و حب وطن و شهامت توقف کرده بود، در آخرین لبخند خاطره شد و همانجا هم به مقصد نهایی رسید.
ضحی زردکانلو
خبرنگار ضحی زردکانلو

مرد، هودی می‌پوشید، کلاه گپ می‌گذاشت و شلوار جینش را با کفش‌های اسپرت نایکی اش ست می‌کرد، اوقات خوشی کُردی می‌رقصید و سر رفقایش را می‌تراشید و به همه شان می‌گفت: ایشالا سلمونی دومادی ات.

او احتمالا دلش می‌خواسته روزی که برگشت خانه، در خیابان «شهید» بجنورد یک سلمانی بزرگ بزند و سر و صورت داماد‌های شهر را اصلاح کند. یک سلمانی با آینه‌های بزرگ قدی، با بوی عطر کاج و چای تازه دم و آب نبات هلدار. با پلی لیست مورد علاقه اش از موسیقی کرمانجی و چاووشی و یاس؛ و مشتری‌ها از توی آینه گاه به شمایل خود و گاه به تصاویر چه گوارا، تختی و ناصر حجازی نگاه کنند و میزان رضایتشان را از هنر مرد آرایشگر در اینستاگرام استوری کنند؛ و بعد نوبت به خودش هم برسد و مثل تمام مرد‌های هم سن و سالش عاشق شود.

دست زنی را که وقتی برای اولین بار در «قلعه گلی» دید و چشم‌های هردوشان برق زد، بگیرد و پای سفره عقد بنشاند و بعد از عروسی بروند پارک «بش قارداش» و دوتایی دوردور کنند و بعد‌ها کسی را هم داشته باشد که به او بگوید: «بابا».

اگر دختر بود خودش باحوصله موهایش را ببافد و اگر پسر بود مدل دست گرفتن کلاشینکف را نشانش دهد.

اما تیر طالبان تمام صفحات این داستان زندگی را سوزاند و بهار پایان فصل هایش شد؛ که طالبان نگو و بگو باطلان روزگار.

مرد که در ایستگاه مردانه ایستادن و حب وطن و شهامت توقف کرده بود، در آخرین لبخند خاطره شد و همانجا هم به مقصد نهایی رسید.

مردی که خودش را «سرباز تنها» می‌خواند، نامش محمد مهدی احمدی بود، اما حالا «شهید» قبل نامش نشسته است. نامی که می‌توانست روی کارت عروسی با نستعلیق طلایی حک شود با به صرف شیرینی و شام، ولی حالا مادر و پدرش روی رقعه ترحیم سرو بالابلندشان باید برای مهمان‌ها بنویسند به صرف خون جگر و آه؛ و آن‌ها هم باید به جای تالار عروسی در جاده «بابا امان» به قطعه شهدا در گورستان «قلعه گلی» بروند.

برای مردی که نمی‌دانست این کپشن در آخرین پست اینستاگرامی شاید آخرین فشنگ اوست:
«من مثل تو بی معرفت نیستم.»
و این جمله آخرین وصیتش:
«طوری بجنگ انگار هیچی واسه از دست دادن نداری.»
آری چنین کنند بزرگان...

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->