جوان‌ترین پدر و مادرها در کدام استان هستند؟ میانسالان آستین بالا زدند | ازدواج بیش از ۳۲ هزار زوج بالای ۵۰ سال قتل مرد میانسال در مازندران (۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴) جان‌باختن کودک دوساله گنابادی بر اثر برق‌گرفتگی (۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴) انفجار منزل مسکونی در سبزوار با ۳ مصدوم + عکس (۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴) آتش‌سوزی کارخانه موتورسیکلت‌سازی در بزرگراه پیامبراعظم(ص) مشهد + ویدئو دو مدیر درپی حادثه بندر شهید رجایی بازداشت شدند نقص فنی هواپیما، موجب بازگشت پرواز شیراز-مشهد شد (۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴) کشف ۳هزار قرص روانگردان و ۳ کیلوگرم مواد مخدر در ۵ عطاری در تهران (۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴) پوشش بیمه‌ای ۹۰ درصدی خدمات درمانی ناباروری افزایش ۱۰ درصدی جمعیت سالمندی کشور هدیه روز معلم واریز شد | طی یک‌سال‌ونیم گذشته، ۸۵ درصد بدهی‌های آموزش و پرورش پرداخت شده است مشکل کمبود معلم مدارس تا قبل از سال تحصیلی ۱۴۰۴-۱۴۰۵ رفع خواهد شد ۱۲ هزار پلنگ در معرض خطر قاچاق و تجارت حیات وحش حدود ۸۰ فروشنده ابزار تقلب در کنکور دستگیر شدند حمله سگ در جوین خراسان رضوی، ۸ نفر را راهی بیمارستان کرد ضایعه‌های رحمی «ایران» یوزپلنگ توران، احتمال بارداری‌اش را کاهش داد ماجرای نقص فنی پرواز تهران-مشهد چیست؟ +فیلم (۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴) تلاش حداکثری دولت چهاردهم برای ارتقای کیفیت آموزشی سختی های ترک سیگار | ماجرای یک جدایی سخت! ساقه‌های کوچک بامبو سخت‌گیری آموزش و پرورش در جذب معلم | دانشجومعلمان دوباره گزینش می‌شوند معلم برگزیده کشوری از خراسان رضوی، از مسیر موفقیتش می‌گوید | باید با نسل زِد ارتباط مؤثر داشته باشیم مرگ ۷ مادر براثر سقط جنین طی سال ۱۴۰۳ سیگار با رگ‌های بدنتان چه می‌کند؟ برنامه جدید آموزش و پرورش برای ارتقای کیفیت آموزشی دبستانی‌ها | بیش از ۳۲۰ هزار معلم در صف آموزش اهدای عضو بیمار مرگ مغزی در مشهد به ۴ بیمار زندگی دوباره بخشید (۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴) پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی امروز (یکشنبه، ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴) | تداوم روند افزایش دما و احتمال بارش تگرگ در نواحی مستعد درددل ۲۴ معلم نمونه کشور با وزیر آموزش و پرورش | از نحوه طراحی سؤالات امتحان نهایی تا رتبه‌بندی معلمان وظیفه اصلی معلم القای حس ارزشمندی به دانش‌آموز است
سرخط خبرها

راز بزرگ زن مشهدی پس از مرگ همسرش فاش شد

  • کد خبر: ۱۴۵۶۵۶
  • ۲۶ دی ۱۴۰۱ - ۱۰:۴۵
راز بزرگ زن مشهدی پس از مرگ همسرش فاش شد
اختلافات مالی زن مسن با خواهران شوهرش باعث شد رازی بزرگ بعد از حدود ۵۰ سال فاش شود.

به گزارش شهرآرانیوز، با آن که مهم‌ترین راز زندگی‌ام را بیش از نیم قرن در سینه‌ام حفظ کردم و شوهرم نیز این راز را هیچ‌گاه به خاطر من فاش نکرد، اما اکنون شوهرم دار فانی را وداع گفته است و خواهرانش فقط به خاطر ارثیه حتی وصیت‌نامه برادرشان را هم جعلی می‌خوانند و مرا جادوگری خطاب می‌کنند که هرکاری را انجام می‌دهم و...

این‌ها بخشی از اظهارات زن ۶۷ ساله‌ای است که برای جلوگیری از افشای یک راز ۵۰ ساله به مشاور کلانتری آبکوه پناه آورده بود. این زن که مدعی بود افشای این راز، زندگی چند انسان را نابود خواهد کرد، به کارشناس اجتماعی کلانتری آبکوه مشهد گفت: هنوز به ۱۷ سالگی نرسیده بودم که «آرمان» مرا از خانواده ام خواستگاری کرد. او به تازگی از خدمت سربازی بازگشته بود و در کنار پدرش تجارت می‌کرد. پدر آرمان، اوضاع مالی خوبی داشت و به همین دلیل خیلی زود امور تجاری شرکت را به پسرش سپرد و خودش وارد فعالیت‌های ساخت و ساز مسکن شد. خلاصه چند روز بعد از خواستگاری مراسم عقدکنان به راه افتاد و من علاقه عجیبی به «آرمان» پیدا کردم. البته من هم مانند دیگران او را در زندگی مشترک «حجی» صدا می‌زدم چرا که مادرش هنگام عزیمت به «حج» او را باردار بود، ولی «آرمان» همیشه مرا با لفظ خانم یا عزیزم خطاب می‌کرد به طوری که علاقه و احترام ما به یکدیگر زبانزد فامیل بود. بالاخره چند سال بعد از ازدواج تصمیم گرفتیم تا فرزندی به دنیا بیاورم، اما متاسفانه بعد از گذشت ۱۰ سال، من باردار نشدم. این موضوع به حدی نگرانم کرد که روح و روانم به هم ریخت. به هر پزشکی سر می‌زدیم و به بسیاری از مراکز درمان ناباروری مراجعه می‌کردیم. حتی به استان یزد هم رفتیم، ولی مداوا نشدم. پزشکان تشخیص دادند که من مشکل دارم و نمی‌توانم باردار شوم.

در این شرایط به «حجی» پیشنهاد کردم که از هم جدا شویم، اما او با ناراحتی گفت: اگر این مشکل از من بود تو حاضر می‌شدی طلاق بگیری؟ او با سکوت من ادامه داد: به زندگی شیرین خودمان بچسب! خدا بزرگ است! بالاخره مدتی بعد به «حجی» گفتم با یک زن دیگر ازدواج کن، وقتی او فرزندی به دنیا آورد، او را بزرگ می‌کنیم و با آن زن هم شرط کن که بعد از تحویل فرزند، طلاق بگیرد! اگرچه «حجی» با این پیشنهاد مخالفت می‌کرد، اما بالاخره در برابر اصرار‌های من تسلیم شد و من هم خودم زن مطلقه‌ای را پیدا کردم و همه شرط و شروط را با او درمیان گذاشتم. خلاصه «حجی» او را به عقد موقت خودش درآورد و من زمانی که فهمیدم «سوزان» باردار شده است، دیگر از خانه بیرون نرفتم و ارتباطم را با همه نزدیکان و بستگانم قطع کردم. به آن‌ها می‌گفتم از طریق شیوه‌ای علمی و تخصصی در یکی از مراکز مهم درمان ناباروری کشور باردار شده ام و پزشکان تاکید کرده اند که باید استراحت مطلق داشته باشم! بالاخره «سوزان» پسری زیبا به دنیا آورد که من نام او را «سامیار» گذاشتم و او را به عنوان پسر خودم به اطرافیان معرفی کردم. «سوزان» هم بعد از این که پول زیادی از «حجی» گرفت، به دنبال سرنوشت خودش رفت و دیگر هیچ گاه او را ندیدم. حالا زندگی ما صفای دیگری یافته بود و عشق و علاقه ما به این کودک هر روز بیشتر می‌شد.

«سامیار» بزرگ شد و در رشته مهندسی نقشه کشی ساختمان، تحصیل کرد. بزرگ شدن پسرم را لحظه به لحظه با همه وجودم حس می‌کردم تا این که او بعد از دانش آموختگی از یکی از دانشگاه‌های معتبر تهران، دختر زیبایی را پسندید و با هم ازدواج کردند. من و «حجی» هم برایش سنگ تمام گذاشتیم تا هیچ کمبودی نداشته باشد. اگرچه بعد از ازدواج او خودش با سرمایه‌ای که «پدرش» در اختیارش گذاشت یک شرکت بزرگ نقشه کشی تاسیس کرد و هم اکنون اوضاع مالی خوبی دارد، ولی آن زمان ما دوست داشتیم تا پسرمان عروسی باشکوهی برگزار کند! بالاخره این روز‌های شیرین هم سپری شد و من و «حجی» با نوه هایمان دلخوش بودیم که سال گذشته ناگهان دست تقدیر آن روی روزگار را هم نشانم داد و عزیزترین موجود زندگی ام را از من گرفت. «حجی» که دچار یک بیماری نادر شده بود، یک روز با «ایست قلبی» جان خود را از دست داد و مرا تنها گذاشت.

با وجود این، مدتی قبل خواهران «حجی» در حالی تقاضای «ارثیه» کردند که مقابل «سامیار» خطاب به من گفتند «برادر ما فرزندی نداشت و معلوم نیست تو چگونه با جادوگری این بچه (سامیار) را به دامن او انداختی! وقتی وصیت نامه «حجی» را نشان‌شان دادم، با خنده‌ای مزبوحانه گفتند: از جادوگر هرکاری برمی آید، این هم جعلی است! در این هنگام پسرم که با «تردید» به من خیره شده بود با بغضی آشکار گفت: یعنی شما مادر من نیستید؟ اشک ریزان فریاد زدم، این‌ها دروغ می‌گویند پسرم! تو از خون ما هستی! و... حالا هم که قرار است آزمایش دی ان‌ای همه چیز را فاش کند، خیلی می‌ترسم که زندگی چند نفر در مسیر نابودی قرار گیرد چرا که این ارثیه لعنتی...

رسیدگی کارشناسی و روان شناختی این ماجرا با دستور سرهنگ ابراهیم خواجه پور (رئیس کلانتری آبکوه) به مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی سپرده شد.

منبع: خراسان

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->