تسریع در امر واردات خودرو جانبازان در دستور کار قرار گرفت برگزاری مراسم گرامیداشت شهید آیت الله رئیسی در ۱۱۰۰ مسجد استان خراسان رضوی طراحی کارت‌های اعتباری، ویژه زائران حج تمتع ۱۴۰۴ دعوت از قطر و عربستان برای همراهی در اربعین ۱۴۰۴ | چرایی انتخاب شعار «انا علی العهد» اجتماع بزرگ امام رضایی‌ها در پایتخت | از پرواز پهپادها در آسمان پایتخت تا شهربازی ۱۵۰۰ متری ۱۵۵ عنوان کتاب رضوی به‌نشر در سی‌وششمین نمایشگاه کتاب تهران عرضه می‌شود زندگی‌نامه شهدای کشتی‌گیر، روایت پهلوانی در سی‌وششمین نمایشگاه کتاب تهران لزوم بازتعریف روایت‌های دفاع مقدس به زبان نسل جدید اعزام ۵ مداح و ۳ سخنران برجسته کشوری به حج تمتع ۱۴۰۴ + اسامی نماینده ولی فقیه در امور حج و زیارت: به‌دنبال برنامه‌های نو برای پویایی هرچه بیشتر اربعین هستیم گفت‌وگو با شاعر و مداح قطعه معروف و محبوب«ای صفای قلب زارم» | این صدای ملائکه است + فیلم برگزاری نخستین جشن‌تکلیف نوجوانان کشور سوریه در حرم امام‌رضا(ع) اهدای مدال طلای جهانی عکاسی به موزه آستان قدس رضوی مرز میان خاک و افلاک در مسیر آسمان هشتم تولیت آستان قدس رضوی: وظیفه خود می‌دانیم تجلی‌بخش کرامت حضرت رضا(ع) در حد توان خودمان باشیم امام‌رضا(ع) در قاب جهان امروز | گزارشی از مقالاتی که در ششمین کنگره جهانی حضرت رضا(ع)، به بوته نقد و بررسی گذاشته‌ شد بهره‌برداری و آغاز عملیات اجرایی ۲۰ پروژه عمرانی و خدمات اجتماعی بنیاد کرامت رضوی + فیلم سرچشمه آرامش در آیینه زیارت امام رضا (ع)
سرخط خبرها

نشود فاشِ کسی آنچه میان من و حضرت رضا (ع) است!

  • کد خبر: ۱۳۸۳۷۷
  • ۱۴ آذر ۱۴۰۱ - ۱۸:۴۵
نشود فاشِ کسی آنچه میان من و حضرت رضا (ع) است!
اینجا وقت مدهوشی از همه دنیاست. فرصت یک خلسه کوتاه از روزگار آن بیرون. همه آن بیرون با من داخل می‌آید و دیگر بیرون نمی‌رود. نگرانی‌هایم لابه‌لای قدم‌های زائران گم می‌شود.
نعیمه زینبی
نویسنده نعیمه زینبی

نشسته بودم جلو ورودی آسایشگاه دربانان، همان‌جا که دلم گفته بود بنشین! شاید نگاه نوکرانه پیرمرد در آخرین گوشه آفتاب که بقچه‌پیچ می‌شد مرا به آن سمت کشاند و شاید خلوتی کنج دیوار که از آنجا برای من عشرتکده‌ای کوتاه می‌ساخت. در آویختن نگاهم به گنبد چه چیز می‌توانست در سرم وول بخورد؟ چه نگرانی‌ای داشتم؟ روبه‌روی کسی که همیشه هست. غیبت‌ها و نبودن‌ها مال من است.

غفلت‌ها متعلق به بازی‌گوشی من است که از او فراموش می‌کنم. حالا یک امین‌ا... می‌چسبد، شاید هم یک جامعه کبیره. حالا عکس می‌چسبد. نفس به آدم مزه می‌دهد. اینجا وقت مدهوشی از همه دنیاست. فرصت یک خلسه کوتاه از روزگار آن بیرون. همه آن بیرون با من داخل می‌آید و دیگر بیرون نمی‌رود. نگرانی‌هایم لابه‌لای قدم‌های زائران گم می‌شود. منم فارغ از همه‌چیز! انگار خود آمدن حل مشکل است. انگار خود بودنش حل همه نبودن‌هاست. چه از این بهتر؟ دختری به خلوت ما پا می‌گذارد، ولی نمی‌تواند نگاهم را مال خود کند. می‌پرسد: چه انتقادی از حرم داری؟ یک آن می‌خندم.

می‌خواهم بگویم: امام رضا (ع) حاجتم را نمی‌دهد؛ لطفا به ایشان منتقل کنید! یک آن نگاهم دوباره با گنبد متصل می‌شود و از شوخی‌اش هم حیا می‌کنم. می‌گویم: هیچ! لابد امام رضا (ع) گله‌ام را شنید. دوباره سوالش را با تفصیل بیشتری می‌پرسد. فکر می‌کنم. حال من اینجا خوب خوب است. هیچ چیزی نیست که بخواهم بگویم. ذهنم خالی از هر گله‌ای است. همین بودن اینجا خوب است. می‌خواهم بگویم: به امام رضا (ع) بگویید بیشتر مرا به خانه‌اش بخواند! نگاهم گنبدی می‌شود دوباره. اصلا به این دختر جوان چه ربطی دارد که من و حضرت رفیق کی با هم قرار داریم؟

این حرف‌ها راز‌های پس پرده میان ماست. این دعوت‌ها هم یک قرار دونفره میان ماست که نباید فاش کسی شود. این دختر نمی‌تواند کاره‌ای باشد. غریبه است به این رابطه. بدی‌ها یادم نمی‌آید. به نظرم وقت خوبی هم نیست برای غر زدن درباره اطراف و اکناف حرم. می‌گویم: حرفی ندارم! ولی در دلم می‌گذرد: این دختر ساده است! چطور در میان سنگ‌فرش خانه‌اش از میزبانم ناراضی باشم؟ حیف گوشه ذهنم نکرده است که از این مجال اندک دیدار با یار مهربانم برای یافتن کاستی‌ها صرف کنم؟ دلم می‌خواهد افکارم را به امواج تبدیل کنم و بگویم: خانم، از امامم رضا هستم! آن دختر هم می‌تواند کنار برگه‌اش بنویسد: این زائر از شما راضی است حضرت رضا. همین!

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->