تشکیل قرارگاه اجتماعی در فرهادگرد | اهدای ۴۰۰ بسته معیشتی و ۲۰ سری جهیزیه تولیت آستان قدس رضوی: انس با اندیشه‌های شهید مطهری، مانع بحران اعتقادی و هویتی می‌شود | معلمان سنگربان حفظ هویت ملی و دینی جوان ایرانی هستند جامعه امروز نیازمند بازخوانی و روایت‌های تازه از زیارت است آیین رونمایی از کتاب «خورشید از نزدیک» در حرم مطهر امام رضا(ع) برگزار شد عرض تسلیت خادمان حرم امام‌رضا(ع) به خانواده فرد مشهدی جان‌باخته در حادثه بندر شهید رجایی + فیلم اختتامیه بیست‌ویکمین جشنواره بین‌المللی امام‌رضا(ع) با تجلیل از مادر شهید جمهور در مشهد برگزار می‌شود رئیس سازمان فرهنگی هنری آستان قدس رضوی: هنر، بهترین زبان انتقال پیام امام رضا (ع) است رونمایی از آثار هنری و فرهنگی مؤسسه آفرینش‌های هنری آستان قدس رضوی به‌مناسبت دهه کرامت ۱۴۰۴ امیدواری برای حل مشکلات مردم فریمان با همکاری آستان قدس رضوی قصه‌های امام‌رضا(ع) خاک‌روبِ در میخانه کنم مژگان را تولیت آستان قدس رضوی در فریمان: امام‌رضا(ع) مختص به زمان و مکان مشخصی نیست | شهید مطهری، شاگرد مکتب صادق‌آل‌محمد(ع) است کرامت برای همه محفل قرآنی «دختران رضوی» ویژه دهه کرامت ۱۴۰۴ در حرم امام‌رضا(ع) برگزار شد درس‌هایی از نهج البلاغه | صلاح مردم شاهچراغ، امین ولایت | جلوه‌هایی از حیات بابرکت حضرت احمدبن‌موسی (ع) «ایرانِ امام‌رضا(ع)» و رسالت هنر دینی در آیینه حرم قائم‌مقام تولیت آستان قدس رضوی: پیوند تعلیم و تربیت با فرهنگ رضوی مستحکم است
سرخط خبرها

هدیه امام مهربانی به پیرزن

  • کد خبر: ۱۳۰۲۷۲
  • ۲۷ مهر ۱۴۰۱ - ۱۵:۵۰
  • ۱
هدیه امام مهربانی به پیرزن
وحدت عماد - روزنامه نگار
وحدت عماد
نویسنده وحدت عماد

پیرزن را در جاده ملایر به اسلام آباد دیدیم. ما کاروانی بودیم که خدام حضرت رضا (ع) را که پرچم متبرک حرم مطهر را حمل می‌کردند، در سفرشان به روستا‌ها و شهر‌های استان همدان همراهی می‌کردیم و او پیرزن تنهایی بود کنار جاده. هیچ کدام مان او را ندیدیم و از کنارش گذشتیم، اما «حاج آقا» متوجه حضورش شد و خواست که بایستیم و کمی عقب بازگردیم تا احوالش را در آن داغی هوای بیابان بپرسیم.

وقتی به او رسیدیم، با منظره عجیبی روبه رو شدیم؛ با چادری سفید و گلدار، خمیده و عصابه دست، کنار چهارپایه‌ای ایستاده بود با یک سینی روی آن؛ پارچ شربت، چند لیوان قدو نیم قد، یک بشقاب شیرینی، یک لیوان با دو شاخه گل و اسپند دودکنی که معلوم بود ساعت هاست خاموش شده است. یکی از خدام رفت سراغش و با چشمانی اشک بار بازگشت. پرچم متبرک را از همراهان گرفت تا برای پیرزن ببرد. می‌دانید راز اشک او چه بود؟

پیرزن از طلوع آفتاب تا آن موقع یعنی نماز ظهر که از کنارش گذشتیم، تک وتنها در میانه آن بیابان داغ و کنار خانه کوچک و گلی اش، به انتظار ایستاده بود تا خواب شب گذشته اش تعبیر شود؛ آقای مهربانی به او وعده داده بود آرزوی زیارتش که سال هاست دل سوخته آن است و کسی نیست تا برایش آن را برآورده کند، امروز محقق خواهد شد.

صدای هق هق گریه‌های پیرزن بر روی پرچم خوش بوی حرم مطهر را هرگز از یاد نخواهم برد. بسته نبات متبرک را که از دست خدام گرفت، انگار که شیرین‌ترین هدیه زندگی اش را به او داده اند، بوسید و به چشم هایش کشید. مدام می‌گفت: «رضاجان! زیارتم را قبول کن» و اشک می‌ریخت.

ما هم مات و سردرگم ایستاده بودیم و فقط می‌توانستیم با قطرات اشکمان، همراهی اش کنیم. موقع جدا شدن مدام عذر می‌خواست که دود اسپندهایش تمام شده است و نه پای رفتن به روستای آن نزدیکی را داشته است تا اسپند تازه‌ای تهیه کند و نه جرئت جدا شدن از جاده‌ای که قرار بود آرزویش را برآورده کند.

از پیرزن که دور می‌شدیم، بیش از خمیدگی پشت و تنهایی و خانه کوچکش، لبخند رضایت عمیق روی صورتش و دستانی که به نشانه احترام روی سینه گذاشته بود، به چشم مان می‌آمد و یک «زیارت از بعید» ناب که به آن غبطه می‌خوردیم.

به راستی چه کسی است که بتواند لحظه‌ای به عمق بی پایان محبت اهل بیت (ع) در دل مردمان این سرزمین شک کند؟ خاندان پاک و مطهری که لطف و عنایتشان، دور و نزدیک نمی‌شناسد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
جعفر
Iran (Islamic Republic of)
۰۸:۳۰ - ۱۴۰۱/۰۷/۲۸
0
0
با سلام و خسته نباشید
در صورت امکان،آدرس و مشخصات این خانم را برام ارسال کنید
با سپاس
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->