تعلیق پرواز شرکت‌های اروپایی به بن‌گوریون ادامه دارد (۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴) ترفند تازه چینی‌ها برای دور زدن تعرفه‌های ترامپ و صادرات به آمریکا عراقچی در دیدار با رئیس‌جمهور پاکستان چه گفت؟ (۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴) بمباران کارخانه سیمان یمن توسط آمریکا و رژیم صهیونیستی ۲۱ مصدوم برجای گذاشت (۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴) کاهش مدت اعتبار ویزای ورود به ایران برای متقاضیان از آمریکا نامه ایران به شورای امنیت درپی تهدیدات نتانیاهو | هرگونه ماجراجویی نظامی با پاسخ سریع و متناسب مواجه خواهد شد وعده هزار دلاری ترامپ برای اخراج مهاجران از آمریکا تقریظ رهبر انقلاب اسلامی بر کتاب «روح‌الله» منتشر می‌شود عراقچی: نگرانی مربوط به احتمال دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای قابل رفع است رئیس‌جمهور در مشهد: اگر نمی‌توانیم عدالت و کرامت را در جامعه پیاده کنیم، مشکل ما هستیم نه مردم+ویدئو زمان احتمالی دور جدید گفت‌و‌گو‌های ایران و آمریکا اعلام شد اتحادیه اروپا خواستار رفع فوری محاصره غزه شد اختتامیه ششمین کنگره جهانی حضرت رضا (ع) با حضور رئیس‌جمهور در مشهد برگزار شد (۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴) + فیلم اردوغان و ترامپ درباره سوریه و اوکراین گفت‌و‌گو کردند ویدئو| عیادت رهبر انقلاب اسلامی از آیت‌الله نوری همدانی در بیمارستان عیادت رهبر معظم انقلاب از آیت‌الله نوری همدانی نتانیاهو تهدید به حمله سنگین به غزه کرد عراقچی پاکستان را به مقصد ایران ترک کرد اظهارات فاشیستی بن گویر علیه ساکنان غزه آمریکا شهر الحزم در شمال یمن را بمباران کرد پزشکیان: اجازه نخواهیم داد کیفیت آموزش در مدارس دولتی پایین‌تر از مدارس خصوصی باشد + فیلم استاندار خراسان رضوی مطرح کرد؛ ساخت ۷۰۵ مدرسه در استان ظرف یک سال عراقچی با نخست‌وزیر پاکستان دیدار کرد (۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴) فیلم | واکنش شهید رئیسی به شرایط ابتدای دولت سیزدهم المیادین از برگزاری دور جدید گفت‌و‌گو‌های ایران و آمریکا در آینده نزدیک خبرداد عراقچی: دیپلماسی بر مبنای احترام و منافع متقابل، تنها راه تحقق توافق است رئیس‌جمهور وارد مشهد مقدس شد (۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴) + فیلم مسعود پزشکیان عازم مشهد شد (۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴) + فیلم
سرخط خبرها

به احترام ۳ قطره خون

  • کد خبر: ۱۱۰۰۴
  • ۱۶ آذر ۱۳۹۸ - ۰۷:۲۱
به احترام ۳ قطره خون
مسعود سلطانی
آن روز‌ها حال دانشگاه خوش نبود. حال من هم. سال ۱۳۹۰ بعد از یک سال تلاش شبانه‌روزی، خانه‌نشینی و چاقی، پایم به دانشگاه باز شد. تا قبل از ورود به دانشگاه، رؤیا‌های زیادی درباره‌اش داشتم. شاید «آرمان‌شهر» کلمه مناسبی باشد برای آنچه در ذهنم از دانشگاه ساخته بودم.
ما نسلی بودیم که با آرزوی رفتن به دانشگاه و بعد، پول‌دار شدن، بزرگ شده بودیم. من هم از آن روزی که فهمیدم باید بعد از مدرسه به دانشگاه بروم تکلیف را با خودم روشن کردم. دانشگاه فردوسی تبدیل شد به سقف آمال و آرزوهایم. خانه‌مان وکیل‌آباد بود و هر هفته دست‌کم چندبار با نگاهی حسرت بار به سردر دانشگاه و آن تابلوی بزرگ «دانشگاه فردوسی مشهد» که دور میدان آزادی بود و الان دیگر نیست خیره می‌شدم.
سال ۱۳۹۰، در روز‌هایی که امیدوارم دیگر دانشگاه تجربه نکند دانشجو شدم. بماند که عمران می‌خواستم و مهندسی آب قبول شدم، اما هرچه بود، دانشگاه فردوسی بود. اولین تصویر ما از دانشگاه شیشه‌های شکسته اتوبوس‌ها و تحصن دانشجویان برای بستن در‌های ورودی شرقی و خیابان باهنر بود تا مانع ورود خودرو‌های شخصی به دانشگاه شوند.
تحریم‌های شدید سال ۹۰، کاهش درآمد‌های نفتی و کاهش بودجه دولت و در نتیجه دانشگاه، باعث شده بود سرویس اتوبوس رایگان داخل دانشگاه پولی شود، از سطح شهر هم گران‌تر! وعده‌های غذایی سلف هم کوچک شده بود. فضای دانشگاه از نظر سیاسی، بعد از انتخابات ریاست جمهوری، تیره و تار بود و این اولین اعتراض صنفی بعد از حوادث دهه ۸۰ بود. آن روز‌ها برنامه‌های سیاسی داخل دانشگاه به سخنرانی چهره‌هایی خلاصه می‌شد که بعد‌ها اسم خودشان را گذاشتند جریان دلواپس و دیگران به آن‌ها گفتند کاسب!
فضای عمومی دانشگاه هم تغییراتی شگرف پیدا کرده بود. گهگاه ماشینی که پیش‌تر به منظور پخش کردن مارش نظامی در جبهه جنگ و پادگان طراحی شده بود، در خیابان‌های دانشگاه دور می‌زد و آهنگ‌های انقلابی پخش می‌کرد. مسیر ورود دانشجویان از درب شمالی تا جایی که باید سوار اتوبوس شوند با تابلو‌هایی که در فیلم‌های جنگی مانندش را دیده بودم تزیین شده بود، تابلو‌هایی که روی آن‌ها نوشته شده بود «لبخند بزن دانشجو!»، تابلو‌هایی که برای روحیه دادن به دانشجو‌ها نصب می‌شدند. تشکل‌های دانشجویی یک‌در‌میان تعطیل بودند و عرصه در اختیار سازمان‌های دانشجویی بود که از بیرون دانشگاه هدایت می‌شدند.
۸ سال از آن روز‌ها گذشته است و من روز‌هایی را پشت سر گذاشتم که ذهنیتم را درباره دانشگاه دگرگون کرد، روز‌هایی که تصاویر آن مملو از هیجان و تلاش برای آرمان‌هایی است که اکنون در ذهنم کم‌رنگ‌تر شده است. آن زمان تلاشم برای شکستن چیزی بود که می‌گفتند تک‌صدایی است. می‌خواستم یا -بهتر بگویم- می‌خواستیم کشورمان و جهانمان را دوباره بسازیم، اما امروز از آن همه هیاهو فقط روزنامه‌نگاری برایم باقی مانده است. دانشگاه برای ما یک زندگی بود که از آن هویت می‌گرفتیم. ما جریان پیش‌گام دانشجویی بودیم که گفته بودند مؤذن جامعه است تا نماز امت قضا نشود. دانشگاه آخرین سنگر آزادی و مبدأ تحولات جامعه بود و ...، اما حالا ۸ سال گذشته است. امروز دانشجویان دهه ۸۰ روی همان صندلی‌ها می‌نشینند، ولی هنوز نسل قدیم دانشجویان هستند که چندی پیش در ماجرای اعتراضات کارگری و بنزینی به زندان رفتند. اکنون حال دانشگاه و دانشجویان خیلی تغییر کرده است.
امیدوارم دانشگاه همیشه آخرین سنگر آزادی بماند و سهم هیچ دانشجویی سلول نباشد. ۶۶ سال از آن روز که ۳ آذر اهورایی (احمد قندچی، مصطفی بزرگ‌نیا و مهدی شریعت‌رضوی) در دانشکده فنی تهران به شهادت رسیدند گذشته است، اما «این ۳ قطره خون بر چهره دانشگاه ما همچنان تازه و گرم است». امیدوارم دانشجویان ایران‌زمین به احترام ۳ آذر اهورایی، همیشه به نقد قدرت، مطالبه‌گری، آرمان‌خواهی و استکبارستیزی بپردازند.
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->