هر سال، سیویکم اردیبهشت، روز ملی اهدای عضو، فرصتی مغتنم برای بازاندیشی درباره انساندوستی و مسئولیت اجتماعی در جامعه ماست؛ اما تحقق این ارزش والا، فقط با برگزاری مراسم و یادبود ممکن نیست، بلکه مستلزم سیاستگذاری و برنامهریزی در سطح کلان و حرکت جدی برای ارتقای فرهنگ اهدای عضو است.
مسئولان حوزه سلامت و کارگزاران اجتماعی، محور اصلی این جریان را بر دو رکن استوار کردهاند: نخست، فرهنگسازی عمیق در جامعه و دوم، ساماندهی فرایند شناسایی و جلب رضایت برای اهدای عضو. این دو گام در کنار هم، مسیری را پدید آوردهاند که امروز میتواند منشأ امیدی برای صدها و شاید هزاران بیمارِ درانتظارپیوند باشد.
فرهنگسازی، با آگاهیرسانی رسانهها و نهادهای مسئول آغاز شد و امروز به نقطهای رسیده که جامعه بیشازپیش از اهمیت اهدای عضو باخبر است. بیشک، اطلاعرسانی درباره مرگمغزی و روایتهای واقعی از نجات بیماران با پیوند عضو، اثر شگرفی بر نگرش جامعه داشته است. نقطه عطف این جریان، اخذ مجوز شرعی از امامخمینی (ره) در دهه۶۰ و پس از آن، تصویب قانون اهدای عضو در سال۱۳۷۹ بود؛ اتفاقی که به این جنبش انساندوستانه، مشروعیت و رسمیت بخشید.
بااینحال، جامعه فقط با قانونگذاری به مقصد نمیرسد؛ بلکه باید زیرساختهای اجرایی لازم را نیز فراهم آورد. درهمینراستا، طی سالهای اخیر، بیمارستانها با تشکیل تیمهای تخصصی شناسایی و گفتوگو با خانواده بیماران مرگمغزی تلاش کردند فرایند اهدای عضو را عملیاتیتر کنند. جلب رضایت خانوادهها نیازمند مهارت و آموزش است؛ موضوعی که نظام سلامت کشور به آن توجه ویژهای نشان داده و مأموریت خطیری را برای تیمهای مصاحبهگر تعریف کرده است.
ثمره این اقدامات را در برخی استانهای پیشرو بهخوبی میتوان دید. برای نمونه، پس از دانشگاههای علومپزشکی شیراز و ایران، دانشگاه علومپزشکی مشهد رتبه سوم را کسب کرده و سهم چشمگیری در نجات جان بیماران ایفا کرده است. این موفقیت نتیجه همراهی رسانهها و خانوادههای نوعدوست و کادر درمان دلسوز است که اهدای عضو را به اصلی مهم در فرهنگ بومی خود بدل کردهاند.
اهمیت این مسیر زمانی بیشتر درک میشود که به وضعیت بیماران چشمانتظار بنگریم؛ افرادی که هیچ امیدی جز دریافت یک عضو سالم ندارند. بیماریهای قلبی، کلیوی، ریوی و کبدی، سالانه جان هزاران نفر را تهدید میکند و هر روز، خانوادههایی با نگرانی و اضطراب، چشمانتظار یک معجزهاند. اهدای عضو نهتنها ادامه زندگی را به بیماران، بلکه امید و آرامش را به خانوادههایشان بازمیگرداند.
کافی است بدانیم هر اقدام انساندوستانهای دراینزمینه، میتواند زندگی چندین نفر را از مرگ نجات دهد و شادی را به کانون خانواده بازگرداند. اگرچه دستاوردهای کشور در سالهای اخیر چشمگیر بوده و بیش از هشتصد نفر با پیوند عضو به زندگی بازگشتهاند، اما واقعیت آن است که هنوز چالشهایی باقیست؛ از برخی باورهای سنتی گرفته تا نیاز به اصلاح و تسهیل در قوانین و فرایندها. برای برطرفکردن این موانع، نقش رسانهها در آگاهیبخشی و آموزش عمومی انکارناپذیر است.
اهدای عضو فقط یک حرکت پزشکی نیست، بلکه نماد همدلی، گذشت و رشد اجتماعی است. این فرهنگ اصیل، پلی است میان مرگ و زندگی که هر یک از ما میتوانیم سهم مؤثری در گسترش آن داشته باشیم. در مسیر ترویج فرهنگ اهدای عضو، قلبهای بیشتری را به تپش دوباره دعوت کنیم و امید را نهتنها در نگاه بیماران، بلکه در سیمای جامعهمان بتابانیم.