اغراقآمیز نیست اگر بگوییم هر روز در تقویم کشور باید روز عطار باشد تا به این بهانه، فرهنگ ایران و زبان فارسی را تکریم کنیم، اما بهطور خاص برای ما خراسانیها، ۲۸ اردیبهشت و روز عطار باید به یک نماد هویتی تبدیل شود. چرا؟ چون شخصیت عطار، سلوک او، کلام و منطق او و البته آثارش آنقدر جامع و گرانقدر است که میتواند به سادگی مرزهای جغرافیایی و قومی را درنوردیده و حتی فراتر از ملت ایران، برای همه فارسیزبانان جهان مظهر احترام و ارادت باشد.
این یک حقیقت است که ما همیشه افراد را با حضورشان میشناسیم، اما برای عطار گرامی، لازم است بپرسیم که اگر او نبود، واقعاً چه اتفاقی میافتاد؟ اگر عطار نبود، هویت عطرآگین و عطرآفرین او نیز در ادبیات فارسی وجود نداشت، «هفت شهر عشق» هم بیمعنا میشد و سیمرغ در سپهر فرهنگ و ادب پارسی ما به پرواز درنمیآمد. در شرایط کنونی که زبان فارسی بیوقفه در معرض تهدیدهای گوناگون است، ما بیش از همیشه به منطق و آثار عطار نیاز داریم تا کلام پاک و مردمپسند او بند از دست و پای ما بگسلد.
در عظمت فضائل عطار نیشابوری همین بس که سیمرغ، یکی از نمادهای شاهنامه فردوسی است، اما هویت ذاتی او در منطقالطیر عطار شناخته میشود. کدام سیمرغ؟ همان ذات معنایی و بااهمیتی که در بسیاری از مراکز هنری، جشنوارههای فرهنگی و حتی نامگذاری ایام، مراسمها، آثار ادبی و مکانها استفاده میشود. به باور کارشناسی و علمی، فرهنگ آن چیزی است که در لایههای پنهان جامعه رواج دارد و امروز اگر میبینیم حتی در کوچه پسکوچههای روستاها، نام سیمرغ بر سر در مغازهها و محلات نقش بسته، نشان از زیبایی، نفوذپذیری و عظمت هویتی دارد که عطار آن را برای ما بنیانگذاری کرد.
بهطور کلی، عطار نیشابوری از این جهت همیشه در کانون احترام میا شعرا و بزرگان ادب فارسی قرار داشته که شخصیتی نوآور، خلاق، مبدع و هویتآفرین داشته است. شما میتوانید علاوه بر سیمرغ، این هویتآفرینی را در شخصیت «هُدهُد» منطقالطیر نیز مشاهده کنید؛ جایی که حتی برخلاف آموزههای قرآن کریم، هُدهُد شخصیتی عرفانی پیدا میکند و نشانهای از عرفان تکاملیافتهای میشود که عطار، بنیانگذار آن بود. بایزید، حلاجی و بسیاری از عرفایی که ما امروز در فرهنگمان از آنها یاد میکنیم، همگی عارفانی هستند که عطار آنها را در تذکرةالاولیا برایمان خلق و هویتپردازی کرده است. به همین جهت، باید اذعان کرد که اگر عطار نبود، عرفان ما بخشی از عمق و گستردگی خود را از دست میداد و اوست که به عرفان و ادبیات فارسی حیات فرهنگی داده است.
افزون بر هویتبخشی به شخصیتهای عرفانی، عطار نیشابوری همیشه سرمشق و مرجع الهام ادبا و بزرگان حکمت و معرفت فارسی بوده است. دکتر شفیعی کدکنی در یکی از تألیفات خود از ۲۴ عطار دیگر در تاریخ ادبیات فارسی یاد میکند که آثار و کلامشان تحتتأثیر عطار نیشابوری شکل گرفته است.
مخلص کلام اینکه شاید ما دو دهه قبل میتوانستیم از برگزاری همایشهای بزرگداشت و آیینهای تکریمی در تعظیم جایگاه عطار نیشابوری ابراز امیدواری کنیم، اما اکنون باید ابراز تأسف کنیم که پس از حدود دو دهه، این آیینهای مناسبتی از نظر مکانی به جغرافیای نیشابور و از نظر زمانی به ۲۸ اردیبهشت محدود مانده است. باید مرزها را پشت سر بگذاریم. عطار فاضل ما دستهایمان را از معرفت و حکمت و شعر پر کرده است. میتوان عطار را به ابتدا به ملتهای فارسیزبان و سپس به جامعه جهانی بیشتر شناساند. این نهفقط یک ظرفیت بلکه تکلیف و رسالت امروز ماست.