به گزارش شهرآرانیوز؛ همانگونه که بناهای تاریخی، چهرههای فرهنگی و نواهای محلی، بخشی از هویت جمعی هر جامعه هستند، ذخایر ژنتیکی و حیوانی اقلیم همان جامعه نیز در زمره عناصر هویتبخش قرار میگیرند. با نگاهی به جغرافیای ایران میتوان گفت که اهمیت این ذخایر اگر از بناها، چهرهها و نواها بیشتر نباشند، بیشک کمتر هم نیست؛ ازاینجهت باید برای حفاظت از آنها نیز همت ویژهای داشته باشیم و تعارضات موجود میان انسان و محیط اطرافش را به حداقل برسانیم تا برای نسل آتی، سرزمینی با میراث طبیعی گرانبها به ارث بگذاریم.
در این مسیر، قبل از هرچیز باید میراث طبیعی خود را شناخت. خوشبختانه در سالهای اخیر افراد زیادی به این حوزه علاقهمند شدهاند و تلاش میکنند در قالب طرحها و برنامههای مختلف، هویت جانوری و ژنتیکی ایران را به دیگران معرفی کنند. پرندهنگری در زمره همین برنامههاست که اگرچه در دسته سرگرمیهای مربوط به دیدن و بررسی پرندگان در طبیعت قرار میگیرد، بخشی از بومگردی یا اکوتوریسم نیز بهشمار میرود.
در شهر مشهد چندین علاقهمند بهطور حرفهای به پرندهنگری و ثبت گونههای آن میپردازند؛ یکی از آنها سعید میرسعیدی است که در چندسال اخیر علاوه بر پرندههای اطراف مشهد، همه گونههای جانوری بوستانهای ملت، بهار و وکیلآباد مشهد را نیز تصویربرداری کرده است. اردیبهشت پر از پرنده بهانه خوبی بود تا لحظاتی با این عکاس و طبیعتگرد مشهدی از پرندهنگری و هویت جانوری اقلیم خراسان بگوییم.
سال ۱۳۹۰ وقتی در بوستان ملت خدمت میکردم، بهدلیل علاقهای که به عکاسی داشتم، رفتم پیش حمید نجاتی که از فروشندگان دوربین و علاقهمندان به عکاسی است. به او گفتم: «چهکار کنم؟» گفت: «شما که در پارک هستی، از پرندههای پارک عکاسی کن.» او در جریان بود که عزیزی چند سال قبل برای ساخت یک مستند از پرندههای شهری به بوستان ملت رفته، اما موفق نشده است؛ برای همین پیشنهاد داد: «شما که همیشه در پارک هستی، این کار را انجام بده.»
من در کنار آموزش، عکاسی از پرندگان شهری را شروع کردم. سال ۱۳۹۲ داشتم برخی از عکسهایی را که گرفته بودم به آقای نجاتی نشان میدادم. او که عکسها را یکییکی رد میکرد، روی یکی از عکسها توقف کرد و گفت: «این که اینترنتی است!» گفتم: «نه، خودم در پارک ملت گرفتهام.» گفت: «محال است.»
گفتم: «اتفاقا تعداد زیادی از همین پرندهها الان در پارک ملتاند.» گفت: «این پرنده بال لاکی است؛ بومی سیبری. باللاکی زمستانها بهسمت جنوب مهاجرت میکند و به مشهد نمیآید.» آن عکس نکته مهمی در خود داشت و سند این بود که مهاجرت این پرنده تغییر کرده است. من عکسهای مربوط به باللاکی را در یک گروه پرندهنگری کشوری گذاشتم. به ساعت نکشید که از چندین جای ایران با من تماس گرفتند تا فقط درباره مکان حضور این پرنده اطلاعات بگیرند و برای عکاسی از آن بیایند. چندین نفر هم به مشهد آمدند.
من آنجا فهمیدم که حضور یک پرنده در یک اقلیم یا یک شهر چقدر مهم است. فهمیدم همانطور که مشهد به حرم امامرضا (ع) یا آرامگاه فردوسی شهره است، میتواند به نام یک پرنده هم مشهور باشد و تعریف شود. خوشبختانه باللاکی هرزمستان به مشهد میآید و به همینواسطه هم هر سال عکاسانی به مشهد میآیند تا فقط از این پرنده زیبا عکاسی کنند. مشهد مقصد اصلی این پرنده است و جز چندثبت که در خراسانشمالی صورتگرفته بقیه ثبتهای باللاکی مربوط به مشهد است.
نمیشود گونه خاصی را انتخاب کرد که فقط و فقط در مشهد یا خراسان باشد. گونههایی در اطراف مشهد بیشتر هستند، اما در جاهای دیگر هم میشود آنها را دید. درکل حیوانات و بهخصوص پرندگان در گستره وسیعی پراکنده میشوند، پس باید آنها را در اقلیم وسیعتری بررسی کنیم. اگر ایران را در نظر بگیریم، میتوانیم گونه اندمیکی یا بومزادی، چون «زاغ بور» را نام ببریم که مختص کشور خودمان و کوچکتر از کبک است و بیشتر در کویر سمنان دیده میشود، اما در دیگر جاهای کویری ایران هم ممکن است باشد؛ اما خارج از ایران ثبت نداشته است و افراد خارجی زیادی به ایران میآیند تا از این پرنده عکاسی کنند.
به همین نسبت گونههایی در مشهد رکورد یا ثبت شدهاند که جزو گونههای کمرکورد هستند. مثلا من دو سال پیش سهره نوکقیچی را در بهشترضا (ع) رکورد کردهام که کمتر از ۱۰رکورد در کل ایران دارد. پرنده بهشدت کمیابی است، یا سسک تاجطلایی که برخی معتقدند کوچکترین پرنده ایران و حتی خاورمیانه است. اسفند گذشته در بوستان وکیلآباد رکوردش کردم.
این پرندهها بسیار کمرکوردند، اما بازهم نمیشود گفت که فقط مربوط به اقلیم ما هستند. مهاجرت که میکنند، عکاسان آنها را پایش میکنند و عکسشان را میگیرند. اینطور است که به تعداد گونههای پرندگان کشور اضافه میشود. فرضا سهرهسیاه در مشهد ثبت نشده بود، اما پارسال یک جفت از آن به بوستان وکیلآباد آمد، یا گونههای کنار آبزی که بیشترشان حشرهخوار هستند، در کشفرود امروزی خیلی بیشتر از دیروز و جاهایی هستند که آب تمیزتر دارد.
اگر اشتباه نکنم در کشورمان حدود ششصد گونه پرنده شناختهشده داریم که این تعداد به واسطه مهاجرت گاهی کم و گاهی زیادتر میشوند؛ مثلا بهواسطه پرندهنگری و پایش عکاسان میتوانیم بگوییم که امسال حدود ۱۰گونه جدید از پرندگان به زیستبوم کشورمان اضافه شدهاند. به همین نسبت ۲۴۵گونهای هم که در سال ۱۳۹۵ در اطلس پرندگان ایران برای خراسان ثبت شده، اکنون به حدود ۳۵۰ گونه رسیدهاند.
بههرحال اطلاعات آنها بهعنوان گونههای بومزاد یا مهاجر در اطلس جانوری ایران ثبت شده است. در سالهای اخیر که فرهنگ پایش بیشتر شده و افراد زیادی به آن ورود کردهاند، این امکان فراهم شده است که بشود گونههای جدیدتر را هم رصد کرد. بهطورحتم این اگر این فرهنگ فراگیر شود، گونههای حیوانی بسیار بیشتری نیز خواهیم داشت.
اکنون ما در استان خراسانرضوی حدود سی پرندهنگر داریم که اگر تعدادشان بیشتر شود، پرندگان بیشتری هم رصد خواهند شد و امکان کشف گونههای بیشتر افزایش خواهد یافت. سال ۱۳۹۲ شاید پنج نفر بیشتر نبودند. افرادی مثل دکتر علی خانی، دکتر مرتضی منفرد، دکتر مرتضی کشاورز، مهندس علی مهدوی و مهندس مهدی نقیبی آنقدر مداومت به خرج دادند که امروز حدود سی پرندهنگر داریم که دستبرقضا ثبتها و رکوردهای خوبی هم دارند.
حداقلش این است که اقلیم جانوری خودمان را بهتر و کاملتر میشناسیم. برای بیشتر مردم گونههای مشهد و اطرافش یا گنجشک هستند یا کلاغ یا عقاب؛ اما از نزدیک که مشاهده میکنید، هرکدام ویژگیهای خاص خود را دارند. دیگر اینکه محیطزیست هرساله آماری از سرشماری گونههای جانوری میدهد. اگر به این آمار نگاه کنیم، متوجه میشویم که چقدر گونههای در خطر انقراض داریم، اما در این آمار محل دقیق حضور جانوران یا پرندگان مشخص نیست.
ثبت یک پرندهنگر در سایتهایی، چونایبِرد «eBird» (سایت جهانی پرندهنگری) هست که زمان و مکان دقیق حضور آنها را برای مطالعه دقیقتر به ما میدهد. از همین طریق است که فرضا میدانیم سال گذشته حدود ۲۵۰ قطعه از گونه درخطر انقراض عقاب صحرایی در اطراف مشهد داشتهایم. در پرندهنگری فقط میرویم که چک کنیم و ببینیم چه گونهای آمده است و آن را ثبت میکنیم. شاید هم عکس خاصی نگیریم و فقط از پشت دوربین چشمی و با گوشی یک عکس کمکیفیت بگیریم، اما میدانیم که همین هم کافی است و میتواند اطلاعات خوبی به محققان بدهد.
خوشبختانه الان روی خروجی کار پرندهنگرها، چند گروه دانشگاهی در مشهد مشغول مطالعه و بررسی هستند. هر چه افراد بیشتری در این حوزه داشته باشیم، به همان نسبت دادههای آماری بیشتری از گونههای جانوری محیط خود داریم و میتوانیم نحوه تعامل خود با آنها را به بهترین نحو ممکن ساماندهی کنیم.
بله، من از هرگونه جانوری که ببینم، عکاسی میکنم. متأسفانه مشهد که کل و بز یا حیوان وحشی پستاندار بزرگی ندارد؛ ازاینرو بهنوعی مجبوریم برویم سراغ پرندهنگری؛ باوجوداین، اگر سوسمار یا روباه یا ماری هم ببینم، حتما از آن عکاسی میکنم. در بوستان بهار تقریبا همین کار کردم، چون از همه این گونهها چندموردی داشت.
خیلی کم. الان بیشتر تمرکز من و دوستانم بر بوستان وکیلآباد است؛ چون مدیران این بوستان، از جمله مهندس داوطلب، مدیر اسبق بوستان وکیلآباد و مهندس سیامکی و جناب شبگیر با ما همراهتر هستند. معمولا وقتی یکی با دوربین به پارکی میرود، بلافاصله از کارش جلوگیری میشود، اما مدیران بوستان وکیلآباد نیروهای انتظامات پارک را توجیه کردهاند؛ برای همین مشاهدات بیشتری از پرندهها یا دیگر جانوران این بوستان در سایت جهانی ثبت میشود.
در میان پرندههای مهاجر که به مشهد میآیند باللاکی بسیار زیباست. در گونههای بومی هم میشود چرخریسک را بهعنوان نماد مشهد انتخاب کرد، باوجوداینکه در جاهای دیگر هم هست. چرخریسک در میان پرندگان نغمهخوان از همه پرانرژیتر و در مقابل گرسنگی از همه کمطاقتتر است؛ ازاینرو تلفات این پرنده در فصل زمستان زیاد میشود. چرخریسک را البته همه به اسم گنجشک میشناسند. |
نمونه شهریاش را مثال میزنم؛ در شهر گونههای حیوانی مهاجمی داریم مثل کلاغزاغی یا مینا که وقتی زیاد شوند، بهطورحتم گونههایی که ضعیفتر و کوچکتر هستند کم میشوند. به چشم دیدهام که کلاغ گردنبور در لانهاش بوده و مینا رفته است جوجههای او را بیرون انداخته و لانه را برای خودش پاکسازی کرده است. این تازه کلاغ است و نسبتا درشت و قوی. شما خودتان تصور کنید که با گونههای ریزتر چه میکنند. گنجشک را که اصلا میخورند؛
بله. در کل وقتی پرندههای کوچک در چرخه طبیعت باشند، عملا نیاز چندانی به سم شیمیایی نیست؛ چون آنها حشرهخوار هستند و آفات را میخورند. ما باید از این گونههای ضعیف حمایت کنیم، اما در مقابل یکگونه مهاجم مثل مرغ مینا را بهعنوان حیوان خانگی میگیریم و بعد از مدتی که خسته میشویم، رها میکنیم، غافل از اینکه حضور او چقدر برای پرندههای کوچک خطرناک است.
مرغ مینا همهچیزخوار است و با بودنش پرندههای کوچک حذف میشوند. درآنسو به گربهها و سگهای شهری، احساسی، بیرویه و غیرمسئولانه غذا میدهیم. جمعیتشان زیاد میشود و ما نمیدانیم افزایش آنها یعنی تهدید همه گونههای بومی.
شاید عجیب باشد، اما سگها در طبیعت گله تشکیل میدهند و به یوز ما آسیب میرسانند. همینطور گربهها پرندگان را بیرویه شکار میکنند، چون ما زیادشان کردهایم. سگها و گربهها در حالت طبیعی هرگز به چنین جمعیتی نمیرسند. ما فکر میکنیم کار خوبی میکنیم، اما در واقعیت چنین نیست و به ضرر طبیعت است.
این روزها تب طبیعتگردی و کوهنوردی خیلی داغ است، اما خیلی از این عزیزان نمیدانند سروصدایی که ما در کوه و طبیعت ایجاد میدانیم، چقدر برای حیوانات استرسزاست. نمیدانند حیوانات چقدر از دیدن لباسهای رنگارنگی که میپوشیم و با طبیعت هیچ سنخیتی ندارد، احساس خطر میکنند. باید یاد بگیریم که همخوان با خود طبیعت رفتار کنیم. قدیمیهای ما با طبیعت همراه بودهاند، اما ما روبهرویش ایستادهایم.
در قدیم اطراف مشهد پرندگانی داشتهایم که حالا نیستند؛ چون با حضور ما آنها دورتر رفتهاند. قدیمیهای رضاشهر میگویند کل و بز تا همین پایکوه پایین میآمدهاند؛ اما وقتی ما کوه را خانه خودمان کردهایم، حیوانات باید به عمق و ارتفاع کوچ کنند؛ جایی که غذای کافی ندارند؛ ازاینرو یا تلف میشوند یا نهایتا اینجا را ترک میکنند و به محیطی دیگر میروند که با آنجا هم مشخص نیست بتوانند سازگار شوند، یا نه. در کل هرچه پیشرفت ما در طبیعت زیادتر شود، جانوران کم میشوند.
چنین مطالعهای نداریم، اما مشخص است که پرندگان کم شدهاند. از نظر گونه شاید بیشتر شده باشند، اما از لحاظ تعداد، قطعا کم شدهاند؛ سالبهسال هم کمتر میشوند. کافی است نگاهی به اطراف خانه خود بیندازید؛ میبینید که پرندگان کوچک خیلی کم شدهاند؛ هر چه هست، یا گونههای مهاجم است، یا آفت.
اول اینکه پرندگان کوچک هیچوقت مهاجم نمیشوند. خوراک آنها فقط دانه و حشره است؛ مثلا چرخریسک یا گنجشک هرچهبیشتر شوند، به نفع طبیعت است؛ بماند که چقدر طبیعت را زیباتر میکنند.
مردم عادت کردهاند پسمانده غذایشان را بریزند به این امید که پرندگان بخورند. ما برنج چرب و پرادویه را میریزیم و پرنده هم از روی گرسنگی میخورد و میمیرد. بگذاریم زندگی عادی خودشان را بکنند. مصداق همان مصرع معروف که میگوید مرا به خیر تو امید نیست، شر مرسان.
فقط شکارشان نکنیم و برایشان مزاحمتی ایجاد نکنیم که مبادا از نزدیکی ما فرار کنند. متأسفانه رفتار ما باعث شده است دامنه ترس پرندگان اطرافمان خیلی گسترده باشد، درحالیکه در کشور همسایهمان، پاکستان، گوشت را کنار خیابان میاندازید و لاشخور میآید و در کمال آرامش میخورد.
چون برایش آموزش ندیدهایم. چند سال پیش یک باشگاه مردمی پرندهنگری با همت و پیگیریهای مدیران وقت مجموعه هفتحوض مشهد، مهندس مهدی زارعی و مهندس علی مهدوی راه افتاد که هم بانک اطلاعاتی خوبی داشت، هم کتابها و تجهیزات مناسب. کوهنوردان، طبیعتگردان و دانشجویان آنجا آموزش میدیدند که با پرندگان چطور رفتار کنند. آنها این آموزشها را به دیگران انتقال میدادند، اما حالا با رفتن این دوبزرگوار باشگاه تعطیل است.
اگر آنجا تعطیل نمیشد و چند مرکز دیگر هم کنارش برقرار میکردیم، نسل امروز و فردای این کشور میدانستند که پرندگان هم هویت مشهد هستندو حضورشان چه اهمیتی دارد و خیلی باید مراقبشان بود.