این سخن نهایی درباره زمان است. تا اینجای کار، هر سه برهه زمانی را تشریح کردهایم و با مثالهایی از آثار ادبی، سینمایی و -درمجموع- آثاری که روایت محورند نمونههایی را یاد کردهایم که کار شاخصی در این باره محسوب میشوند.
درنهایت، باید گفت که یک اثر، به فراخور روایتی که تعریف میکند، میتواند تنها بخشی از ظرفیتی را که گستره زمانی در اختیارش قرار میدهد استفاده کند یا از تمام آن بهره ببرد. در این باره میشود آثار زیادی را اسم برد، آثاری که خودشان را در یکی از سه برهه زمانی محدود کردهاند یا گذشته و حال و آینده را در هم تنیدهاند و گستره زمانی آنها خیره کننده و اعجاب انگیز است و جغرافیای روایی شان مخاطب را مرعوب میکند.
در نمونه اخیر، از دو نام نمیشود گذشت: اولی «نغمه یخ و آتش» از جی. آر. آر. مارتین است و دومی انیمه و مانگای «اتک آن تایتان»، اثر هاجیمه ایسایاما، است که به «حمله به تایتان» ترجمه میشود. (البته «شینگکی نو کیوجین» به معنای 'attacking titan' است، یعنی «تایتان مهاجم» یا «تایتان حمله کننده».) هر دو روایت، به طرزی اعجاب انگیز، در گذشتهای تاریخی (آن هم چه تاریخ شگرفی) ریشه دواندهاند، یک بک استوری بسیار قدرتمند و گسترده که زمینههای روانی و فیزیکی ایجاد یک وضعیت را پایه ریزی کرده است.
همین موضوع نشان میدهد که در روایتگری چه اندازه داستان زمینه اهمیت دارد. داستان زمینه هرچه پیچیدهتر باشد به شکل گیری یک وضعیت ناپایدار، شناور و غیرقابل پیش بینی بیشتر کمک میکند؛ این یعنی اولین گام برای شروع یک روایت قدرتمند و پر از تعلیق برداشته شده است. حالا، طراح روایت باید به وضعیت فعلی برسد، یعنی جایی که دو اقیانوس به هم برخورد میکنند، گذشتهای که اثرش را روی این وضعیت گذاشته و آیندهای که هرآن ممکن است رخ دهد، یک ظرفیت انفجاری که نفس مخاطب را بند میآورد، زیرا نمیداند کدام احتمال است که قرار است ناگهان بر سر او و پیشگویی هایش آوار شود. همین است که یک طراحی درست و دقیق و تمام عیار را میسازد.
در کتاب «زن در ریگ روان» از کوبو آبه، در آرزوی طغیان شخصیت اصلی علیه وضعیت عجیبی که برایش پیش آمده، انتظار میکشیم. اما جریان به سمتی میرود که تصورش را نمیکنیم. در «اتک آن تایتان»، چرخشهای روایت چنان ویرانگر است که مخاطب قید پیش بینی و آمادگی برای اتفاقهای بعدی را میزند.
در «نغمه یخ و آتش»، همان طور که خط روایت به سمت جلو در حرکت است تا سیل رخدادها نفس مخاطب را بند بیاورد، خطی دیگر به سمت گذشته و خلاف جهت حال تاریخ را میکاود تا حس حیرت زدگی را به مخاطب اضافه کند، همان طور که در «اتک آن تایتان» ارِن یگر توانایی سفر در زمان را پیدا کرده و -چنان که درنهایت معلوم میشود- همه چیز را طوری دست کاری کرده است که وقایع به گونهای پیش بروند که خودش میخواهد. تمام اینها به این خاطر است که ارن یگر اهمیت زمان را در سرنوشت آدمی و نقش آن را در زندگی عمیقا درک کرده است.
با احترام عمیق و ستایشی بی پایان به هاجیمه ایسایاما، خالق اثر جاودانه «شینگکی نو کیوجین».